من پوپر را از سال 1365 با مطالعه جلد اول كتاب جامعه باز و دشمنانش شناختم. در اون سال هنوز ترجمه جلدهاي بعدي در نيامده بود. من پيگير شدم و تا آخر جلد 3 رو با دقت خوندم. جلد 4 رو هم خريدم ولي اونو سرسري خوندم.
نكته جالب شباهت نظريه ولايت فقيه با نظريه شاه فيلسوف افلاطون بود و من فكر مي كنم يكي از دلائل معروف شدن پوپر در ايران اين بوده كه چون نميشه در ايران ولايت فقيه رو نقد كرد ولي پوپر مشابه اون يعني شاه فيلسوف رو نقد كرده، موضوع بصورت ناخودآگاه مورد توجه قشر كتابخون قرار گرفته است.
همين
مطلبتان را خواندم جالب بود. نكاتي دارد كه بايد بعدا خدمتتان بگويم.
از آشنايي با وبلاگتون خوشحالم
در مورد آرشيو كيهان فرهنگي:
کتابخانه هاي بزگ از اين جور آرشيو ها دارند.ضمنا سايت نورمگز هم آرشيو کيهان فرهنگي و بعضي نشريات فرهنگي ديگر را دارد البته پوليه و با حق اشتراک سالانه و ...
سلام
شما رو پژمان بهم معرفي كرد از اين مطلب پر و پيمانت خوشم آمد .انشالله بعدا بيشتر بهت سر ميزنم . تازه پيدات كردم.راستي شما چه رشته اي ميخوني؟؟
حرف شما درست است . فاشيست در عرف عام و مباحث روزنامه اي تبديل به يك دشنام شده چه در غرب و چه در ايران خودمان .... اما قصد من از بكارگيري آن صرفآ از وجه نظري اش بود . مثلآ افرادي مثل آرنت يا آدورنو آمدند بررسي كردند كه علل نظري و معرفتي فاشيسم چيست و نتيجه اين شد كه ضديت با مدرنيته است از موضعي ماقبل مدرن . البته بديهي است به صرف اينكه تعدادي از انديشمندان در يك جامعه چنين مواضع ارتجاعي اي داشته باشند ، در آن كشور فاشيسم پا نمي گيرد چرا كه مجموعه اي از عوامل اقتصادي ، اجتماعي ، معرفتي و نظري .... در يك جا بايد جمع شوند تا جنبشي فاشيستي تحقق پيدا كند .... من نمي دانم شما از مددپور چقدر خوانده ايد ولي تا آنجا كه من دريافته ام او نقد فلسفه يا نقد مدرنيته نمي كند بلكه آنها را رد مي كند تا جا باز شود براي شرع و عرفان در معاني قديم شان ، در ضمن موضع اش هم نسبت به صنعت مدرن كاملآ مبهم است يعني واضح تر بگويم: در رد تكنولوژي خيلي چابك است ولي عملآ هيچ جايگزين يا راهكاري ندارد .... مطلب ديگر اينكه من با نقد مدرنيته هيچ مشكلي ندارم ، دست منتقدين مدرنيته را هم مي بوسم . منتها تمام حرف اينجاست كه بايد دقت شود موضع ما در اين نقادي ، ارتجاعي نباشد . همانطور كه خودت بهتر مي داني نقد نياز به موضع دارد پس ناقد اولين كارش بايد اين باشد كه موضع درستي را تدارك ببيند .... در وبلاگم و در لابلاي بحثها چيزهايي در اين باره نوشته ام .... خب من زيادي حرف زدم ، براي يك مدتي خداحافظ . پاينده باشي .
فاشيسم ، فحش نيست . فاشيسم در وجه نظري اش ، يعني ضديت با مدرنيته از موضع ماقبل مدرن . فاشيسم پديده اي مدرن است و از محصولات مدرنيته مي باشد . البته اين نوع از نقادي مدرنيته از آنجا كه پيامدهاي سياسي فاجعه باري دارد _ چنانكه در ايران هم داشته _ تا حدودي مذموم است . همين .
معتدل تري
در مورد فرديد حداقل دو روايت وجود دارد يكي روايت فاشيستهاي مذهبي مثل مددپور ، يكي هم روايتهاي متعدل تري مثل روايت رضا داوري و به خصوص مرحوم سيد عباس معارف . من خودم از مجموع كتابها و مقالاتي كه در رابطه با فرديد نوشته شده به اين نتيجه رسيدم كه دقيق ترين روايت همان است كه مرحوم معارف در كتاب نگاهي دوباره به مبادي حكمت انسي مي كند . نظرم دكتر شهرام پازوكي هم همين است و اين كتاب را از همه بهتر مي داند .... و اما در مورد باند سياسي فرديد .... منظور اين نيست كه مثلآ فرديد يك حزب سياسي تأسيس كرده باشد يا چيزي مثل اين .... قضيه از اين قرار است كه بخشي از حرف ها و اصطلاح سازي هاي فرديد _ حال خواسته يا ناخواسته _ براي افرادي كه از لحاظ سياسي راست مدرن به حساب مي آيند ، تبديل شد به خوراك فكري شان .... اگر به يك جوان مذهبي شهرستاني گفته شود ولايت مطلقه بايد باشد چون مثلآ ابن حنظله روايت كرده ، شايد قبول كند ولي اقشاري از شهرنشين ها هستند كه راست گرايي شان علل ديگري دارد ، وضع فكري شان جور ديگري است ، ايدئولوژي شان هم جوري ديگر .... اين افراد مستعدند براي مخاطب فرديد واقع شدن .... بيش از اين بحث را باز نمي كنم .... تغيير بعضي چيزها نياز به گذر زمان و افزايش مطالعه دارد .... پاينده باشيد .
سلام اخوي
از طريق نظري كه در وبلاگ گذاشته بودي آشنا شدم.
مان بار اول كه سر زدم از جنس مطالب خوشم آمد. اجمالاً خواندمشان ولي خواندن دقيق را گذاشته ام براي وقتي كه زمان انديشناكي باشد.
حق نگه دار.
سلام . در مورد مباحثه ، عملآ امكان اش نيست . يعني اختلاف من با شما مثلآ بر سر معناي يك كلمه يا جمله نيست بلكه در مباني بايد بحث كنيم كه در چند خط كامنت نويسي امكان پذير نيست .... من صرفآ مي توانم گاهي وقتي ، كتابي به شما پيشنهاد كنم .... با اينكه شما را نمي شناسم ولي فكر مي كنم تا حدودي با فضاي فكري تان آشنا باشم .... به هر حال با دوستاني مثل شما يك زمان زياد ارتباط داشتم .... در ضمن چند خطي هم نوشتم در مورد فرديد . پاينده باشيد .
http://dehghanfard.blogfa.com/post-17.aspx
در مورد نوشتن شايد حق با جناب دهقان فرد باشد؛
اما من و شما كه جورناليست! نيستيم وحيد جان!!
بنويس چون با نوشتن معلوم ميشود كه الآن كجايي!
در مورد داسمن هم يه نگاهي به جهان در انديشه ي هيدگر از همان دكتر محمود خاتمي بكني كافي است!!
به هر حال مطلب خوبي بود و موفق باشي.