فمنیسم - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


فمنیسم - عقل آباد|و شاید همان ناکجا


درباره نویسنده
فمنیسم - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
-
تماس با نویسنده
[مقالات در باشگاه اندیشه]
[English ver]


آرشیو وبلاگ
درباره نیهیلیسم
قاب شیشه‏ای
درباره تکنولوژی
درباره فلسفه
مکاتب ادبی
میز مطالعه
درباره جراید
درباره غرب
درباره قرآن
درباره پوپر
سیاست
ارغوانیه
لاطائلات
یادنامه
وقایع


.::دوستان::.
حسین کاشانی
آنتن!
نائب
در محضر نور
تشریک
زکریا راحل
دهقان فرد
حامد زمانی
محمد نمازی
حامد فتاحی
محمد الیاس
سعید رضایی
سعید اعوانی
محمد میلانی
محمد بطحایی
روح الله رجبی
سهیل اسدی
فرهاد جعفری
محمد منتظری
محمد آل حبیب
محمدرضا باقری
محمد علی زرین
علیرضا رحمانی
رضا عسگریفر
سلمان محمدی
روح الله رشیدی
محمد علی بیگی
سید مجید کمالی
احسان محمودپور
شهاب اسفندیاری
محمود احمدی نژاد
مهدی ابراهیم زاده
سید جعفر حسینی
سید مهدی موسوی
علی رضا مکاریان پور
مسعود مسیح تهرانی
محسن حسام مظاهری
حسن باقری
وحید هاشمی
علی رضا قربانی
محمد علی سافلی
علی رضا عالمی

.::پیوندهای وب گاه::.
حرف ما [28]
پایگاه نشریات [20]
دکتر کچوییان [57]
سنت گرایان [68]
دکتر سروش [176]
رضا امیرخانی [123]
استاد مطهری [46]
علامه جعفری [58]
دکتر خسروپناه [82]
دکتر رضا داوری [134]
آیت الله مصباح [59]
مصطفی ملکیان [119]
دکتر احمد فردید [165]
سید مرتضی آوینی [74]
سید منیرالدین حسینی [78]
[آرشیو(26)]

نغمه


از بروز شدن ارغوان آگاه شوید
 
لوگوی وبلاگ
فمنیسم - عقل آباد|و شاید همان ناکجا

هر گونه استفاده از مطالب بدون کسب اجازه ممنوع است
v.nasirikia@gmail.com
مدرسه علمیه مشکوه  RSS 

پستچی سه بار در نمی زند
محصول 1387/ پخش 1388

نویسنده و کارگردان: حسن فتحی
بازیگران:[طبقه اول]
محمدرضا فروتن، باران کوثری، [طبقه دوم] پانته‏آ بهرام، امیر جعفری، [طبقه سوم] لیلا زارع، علی نصیریان و رویا تیموریان.
خلاصه فیلم: داستان مردی است که به خاطر تسویه حساب شخصی با مردی دیگر، دختر او را گروگان می‏گیرد و به خانه‏ای در خارج از شهر می‏برد و منتظر آن مرد می‏ماند. اما سرنوشت دیگری در این خانه متروکه در انتظار آنهاست. این خانه متروک سه طبقه دارد و هر طبقه برای خود زمانی دارد. طبقه اول زمان حال است. زمان طبقه دوم پهلوی و زمان در طبقه سوم اوایل به قدرت رسیدن رضاخان است. حلقه واسط بین سه طبقه و کسی که در سه زمان حضور دارد پدر دختر گروگان گرفته شده(باران کوثری) است که البته در طبقه اول غایب است. در طبقه دوم جوان و در طبقه سوم هم کودک است.  

اشاره:
امروز داشتم یادداشتی که چندی پیش با عنوان «مدخلی بر قاب شیشه‏ای» نوشته بودم مرور می کردم. همان جا آورده بودم:«در قاب شیشه‏ای علاوه بر نوشتن درباره فیلم‏هایی که می‏بینم-می‏توانید خوشحال باشید! چون من زیاد فیلم نمی‏بینم-درباره سینما و تلویزیون هم چیزهایی خواهم گفت[نوشت]». غرض اینکه زیاد هم خوشحال نباشید، چون این روزها خیلی بیش از گذشته سینما می‏روم. به لطف پیشرفت تکنولوژی در خانه هم بهره‏مندیم. اینها همه بر رونق قاب شیشه‏ای می‏افزاید. حداقل تا پایان تابستان.
سه هفته پیش دهان‏مان را داده‏بودیم دست یک پزشک که سرویسش کند. قصدمان هم نبود که برویم سینما. کنار خیابان ولیعصر منتظر تاکسی ایستاده بودیم که تاکسی جلوی پایمان توقف کرد و ما هم گفتیم ولیعصر-منظور میدان ولیعصر بود. بعد از سوار شدن راننده محترم آذری زبان به طعنه گفت از تجریش تا راه‏‏آهن ولیعصر است! یعنی که بعد از فاطمی یا علی. ما هم که هنوز نصف لب و دهانمان بی‏حس بود، منصرف از پاسخ. از فاطمی که شروع کردم به سمت میدان گز کردن دل‏مان کشید برویم سینما. به همین سادگی رفتیم سینما.

پیش از این سریال‏های همسایه‏ها، فردا دیر است، روشن‏تر از خاموشی، شب دهم، مدار صفر درجه، میوه ممنوعه و پهلوانان نمی میرند و فیلم سینمایی ازدواج به سبک ایرانی به کارگردانی حسن فتحی به نمایش درآمده‏اند. گرچه اینجا قصد بررسی کارنامه وی را نداریم لیکن اشاره به سابقه وی خالی از لطف نیست. شباهت‏های فراوانی که نشان از علایق او دارد در شخصیت‏پردازی بازیگران مجموعه‏های مختلف به وضوح دیده می‏شود. آنچه در فیلم سینمایی اخیر او نیز وجود دارد.

این فیلم صبغه اکسپرسیونیسمی دارد؟!
شاید این سئوال در همان دقایق آغازین فیلم با توجه فروتن به تابلوی «جیغ» برای شما هم پیش آمده باشد. گمان نمی‏کنم در سینمای ایران کسی پیدا شود که حد و قواره‏اش به ساختن فیلم اکسپرسیونیستی بخورد. و نمی دانم حسن فتحی تلاشی هم در این زمینه نموده است و یا صرفاً به تناسب جو وحشت فیلم تابلو را نشان داده‏است؟!‏
گرچه ویژگی‏های دیگری هم در فیلم برای اثبات این مدعا یافت می‏شود.
1. سقوط من، جنون، مرگ و تباهی.
2. دگرگونی مناسبات کاری و انتقاد از نظم اجتماعی که زائیده شیوه تولید مدرن است.
3.کورسوی عشق.
4. صحنه‏هایی غلیظ با رنگ‏های تند و تاریک در کنار گریم اغراق‏آمیز. عدم ثبات و در حال فروریختن اجزای صحنه.
5. طبیعت و مناظر طبیعی که منش انسانی را نمایان می‏کند.    
6. انسان مدرن و دغدغه‏هایش.
7. نوعی زهرخند یا سوگ مضحکانه و چندش آور.
8. شخصیت‏زدایی به جای شخصیت‏پردازی؛ پیشینه افراد ذکر نمی شود. جایگزینی تیپ به جای شخصیت. حتی افراد نام و سابقه مشخصی ندارند.
برای همه موراد بالا می‏توان نمونه‏هایی از فیلم ذکر کرد.

این فیلم صبغه فمنیسمی دارد؟!از همین فیلم-زنان ط دوم و سوم در برابر زن ط اول
جایگاه زنان در هر سه دوره(طبقه) قابل تأمل است. در طبقه دوم و سوم کشته می شوند و در طبقه اول هم زنی به گروگان گرفته می شود. دست و دهان او هم در نیمه اول بسته است و تنها به اراده فروتن است که می تواند سخن بگوید. گرچه نوع شخصیت زنان در اغلب فیلم‏های فتحی به این‏گونه‏اند لیکن از آن جهت که طبقه اول زمان حال است بیشتر می‏توان از آن برداشتی فمنیسمی داشت.*

این فیلم وحشتناک است؟!
در سینمای ایران کمتر کسی به سراغ ژانر «وحشت و ترس» می‏رود. شاید این عدم تمایل به ویژگی‏های فنی و یا زائقه تماشاگر ایرانی بازگردد. بی‏شک تلاش فتحی ساخت یک فیلم در این ژانر بوده است، که به نظر چندان موفقیتی حاصل نکرده است. این را هر تماشاگری می تواند حس کند و یا از چهره دیگر تماشاگران بفهمد. به هر حال با وجود صحنه‏های غیرمنتظره و دل‏هره‏آور نتوانسته است وحشت را به مخاطب القا کند. به طور مثال صحنه به دارآویخته شدن فروتن. حرکت نامناسب دوربین و بازی بازیگران یکی از دلایل خوب در نیامدن این صحنه‏هاست. عدم بهره‏مندی از موسیقی متن وحشت‏زا بر ضعف این صحنه‏ها افزوده است. به هر حال گرچه تعداد فیلم‏های ایرانی در این ژانر بسیار کم است ولی این فیلم در مقایسه با خودش چندان دلچسب و وحشت‏ناک نیست. البته تا اندازه زیادی مبهم و دل‏هره‏آور است.

پس زمان چه می‏شود؟!
صحنه‏های مبهم در فیلم زیاد دیده می‏شود که معلوم نیست به کجای داستان مربوط هستند. مسئله دیگری که وجود دارد-و البته مورد علاقه من نیز هست- مسئله زمان است که یکی از ارکان فیلم است. ماجراهای سه طبقه در یک «همپوشانی زمانی» رخ می‏دهد. شاید پرسش از چرایی این همپوشانی در فیلمی که نیمی از وقایع آن تخیلی است چندان محلی نداشته باشد، ولی این «تداخل زمانی» را در سریالی که چندی پیش از شبکه 2 پخش می‏شد و در سریال خورشید پنجم هم می‏بینیم.** گویا یک تمایلی در سینما و سیما به چنین گرایشی پیدا شده است. چندان به دلیل و نتیجه چنین گرایشی فکر نکرده‏ام. لیکن این رویکرد در فاصله‏ای نزدیک به هم محل سوال و دقت است.
در این فیلم دو جریان در کنار هم در هر سه زمان وجود دارد. یکی مرد غایب است که به صورت خطی در سه طبقه حیات دارد(کودک/جوان/میانسال غایب). دیگر فروتن است که در هر سه زمان به صورت مکرر حضور دارد و حدوداً در یک نقش-معشوق نافرجام. و این دو جریان است که در هر سه زمان با هم در تقابل و درگیری هستند. و بنده ربط این جریان دوم را متوجه نشدم-اگر قائل به ربطی باشیم. شاید اشاره به سنت‏های به جا مانده از قدیم باشد.

در کل فیلم متوسطی است و می‏توان با چشم‏پوشی از خطاهای فنی آن را در کلاس «درباره الی» قرار داد. گرچه درک بسیاری از صحنه‏های نیازمند بازبینی فیلم است.
راستی فیلم هیچ ربطی به پستچی ندارد-به جز یک دیالوگ نیم خطی!

پی نوشت:
* درباره «فمنیست ایرانی» در آینده خواهم نوشت.
**در مورد این دو سریال خواهم نوشت-به زودی. 



نویسنده : - » ساعت 12:24 صبح روز سه شنبه 88 شهریور 10