• وبلاگ : عقل آباد|و شايد همان ناكجا
  • يادداشت : كافه پيانو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    تعريف «روش»

    سلام

    بنده خدا به ما هم بده بخونيم

    حيف اين پول نيست كه بريم دوباره بخريم؟

    با مطلب "شرر" به روزم

    منتظرتم

    يا علي،ياعلي

    اولين بار توي شهروند اسمش رو ديدم

    آقاي نويسنده داد و هوار راه انداخته بود كه اين چه وضعشه

    چرا براي بي وتن امير خاني تبليغ ميكنيد براي من نه!!!!!

    + سكوت 

    سلام

    اومدم و ميخونم

    يا زهرا

    جالب بود. ممنون

    پاسخ

    سلام! البته زياد هم جالب نبود!

    با سلام

    مطلب خوبي بود .به ما هم سر بزنيد

    پاسخ

    سلام! چشم!
    سلام! كافه پيانو را خيلي وقت پيش خواندم.با توجه به كتاب عقايد يك دلقك و ناطور دشت،به جرئت مي توانم بگويم كافه پيانو بيشتر تقليدي است از اين دو كتاب...نويسنده بيشتر به صورت وب لاگ نويسي (!) كتاب نوشته است تا هر چيز ديگر و اصلا قابل مقايسه با نويسنده هايي چون سلينجر و هانريش بويل نيست.استفاده از لغات ركيك نمي تواند نشاندهنده نسل روشنفكر باشد و جدايي از نسل قبل. جدايي از نسل درست انديش را آنجايي در داستان مي توان يافت كه از يك طرف از نماز خواندن زنت لذت ببري و از طرفي از سر و كله زدن با يك دختر نامحرم و ديد زدن و توصيف اجزاي بدن او....به نظرم از ميان تمام رمان هايي كه خوانده ام ضعيف ترين بود.پيشنهاد مي كنم حتما ناطور دشت نوشته سلينجر را ببيني.خب اين هم يه نظر ديگه! به نظر مياد نويسنده بيشتر فيلم ديده و خواسته شخصيت هايي كه علاقه داشته را به ما معرفي كنه!
    پاسخ

    سلام! خود نويسنده هم به تقليدي بودن آن در متن رمان اعتراف مي كند!/به نظر نويسنده چنين قصدي دارد ولي زياد موفق نيست!(درباره روشنفكران)/در مورد قسمت آخر هم موافقم!

    مستقيم از دانشگاه اومدم خونه، رفتم اتاق نشيمن پيش پدرم که داشت از تلويزيون اخبار نگاه ميکرد،مجري اخبار ميگفت:30سال از انقلاب گذشته و قصد داريم قسمتي از دست آوردهاي اين 30سال را باز گو کنيم. يه دفه من عصباني شدم و گفتم: بروبينيم بابا! بياييد مشکل مردمو حل کنيد!


    تا اينو گفتم پدرم اَخم کرد! هيچ وقت قيافش اينجوري نبود چون پدرم خيلي مهربونه،بهم گفت: اصلاً ميفهمي چي ميگي؟ 2تا کتاب زير بغلت گذاشتي فکر ميکني همه چي رو ميدوني؟ اينو يادت باشه درباره ي هر چي ميخواي اظهار نظر کني اونو خوب بشناسي و دقيق همه ي جوانبش را در نظر بگيري،مخصوصاً درباره ي يه کشور، اونم ايران که در شرايط حسّاسي در جهان قرار داره!


    اگه ايرانو از لحاظ سياسي،اعتقادي، اجتماعي،فرهنگي، اقتصادي، تاريخي،جغرافيايي و جهاني دُرُست ميشناختي و منصفانه تحليل ميکردي، با چند مشکل تو ايران اينجوري سياه نمايي نميکردي!


    تازه اين مشکلات هم بايد بررسي بشه که از کجا اومده؟چرا به وجود اومده؟ کيا مقصّرند؟ و بگير برو تا آخر ، اَلکي که نيست!بعدشم چشمتو به روي اين همه پيشرفت نبند، سعي کن ژورناليستي فکر نکني و همه چيزو ماست مالي کني بره.


    با حرفاي پدرم تازه فهميدم چرا از حرفم انقدر ناراحت شد.


    از خجالت نميدونستم چي کار کنم...


    پاسخ

    سلام.