مثل اينکه اشتباه کردم و مي بايست هيچ نظري رو نمي نوشتم. آخرين باري هم که با يک طرفدار دولت حاضر در دوران تبليغات صحبت مي کردم چنين روندي رو پيش گرفت که دوست دارم اينجا بيانش کنم:
راجع به قطار شيراز-اصفهان ازش پرسيدم و گفتم چه لزومي داشت قبل از تكميل شدن افتتاح بشه.گفتش:چرا فكر مي كنيد به خاطر تيليغ بوده؟گفتم:به خاطر تبليغات نبوده در حالت عادي چه لزومي داشته؟
گفت:خب بايد افتتاح مي شد...و ديگه هيچ حرفي برام باقي نموند.
ايراد اينجاست كه لحظه اي حاضر نيستيد خارج از چارچوب هايي كه براتون تعيين شده راجع به وقايعي كه پيش مي ياد فكر كنيد من مثل اقاي احمدي نژاد چنان اعتماد به نفسي ندارم كه بگم دلم براتون مي سوزه اما دلم براي مرگ انسانيت خيلي مي سوزه.فكر مي كردم نمي دونم چرا البته!اينجا مي شه فراجناحي بحث كرد!!اما بحث كردن چه فايده اي داره وقتي مي گيد:
( ا ستدلال بنده اين است اگر قبول نداريد به خودتان مربوط است و وظيفه بنده اقناع شما نيست و اصراري هم بر آن ندارم. از آنجايي آزادي عقيده هم وجود دارد شما مي توانيد نظر خود را بيان كنيد و بنده هم نظر خودم را. اگرچه بنده به استدلال شما گوش مي كنم و احتمالا شما هم به استدلال بنده)
از اين به بعد چون قبل فقط به خوندن وبلاگت بسنده مي كنم.
موفق باشي