گفت و گویی پیرامون تکنولوژی(1)
.
.
.
گفت: تکنولوژی باعث دوری انسان از خدا شده.
گفتم: چرا؟ اتفاقاً بر عکس. قدیم اگر کسی میخواست بره مکه برای حج یا مثلاً بره مشهد برای زیارت، پدرش درمیاومد. چقدر آدم توی مسیر میمردن! ولی حالا خیلی راحت شده! سوار هواپیما میشی، در عرض چند ساعت هر جا بخوای میری! اگر هم خیلی وضعت خوب نباشه با اتوبوس میری!
گفت: ولی اثر زیارت اون زیارت با این زیارت خیلی فرق داره! قبلاً مسیر زیارتش خودش روی زائر کلی اثر داشت. ولی حالا چی؟
گفتم: گیرم که حرف شما درست! ولی نگاه کن! همین وسائل نقلیه چقدر ارتباط رو سریع و آسون کرده! فکر کن میخواستیم با الاغ بریم تهران! چقدر وقت هدر میرفت. ولی الآن میشه همون وقت رو برای عبادت یا خیلی چیزهای دیگه صرف کرد.
گفت: خیلی از این استفادههایی که از این وسایل میکنیم صوریه! یعنی به واسطه این نوع شیوه زندگیه که مجبوری از اونها استفاده کنی! اگر شما نمیخواستی مهندس شی لازم نبود بیای سمنان! اگر نمییومدی سمنان لازم نبود اتوبوس سوارشی برگردی تهران!
گفتم: شاید بعضی چیزا اینطوری باشه! ولی همش که اینجوری نیست! مثلاً همین لامپ! اگر ادیسون اختراع نمیکرد چی می شد؟! بگذریم که یکی دیگه اختراع میکرد- میدونی چقدر باید روغن چراغ درست میکردن؟!
گفت: عزیز من! اگه شما غروب که میشد میخوابیدی به این همه روغن نیاز نبود! چون شبها تا بوق سگ بیداری لامپم میخوای!
دیگه زد به سیم آخر و تهش رو گفت:
بعضیا میگن ما لذت خر سوار شدن رو نمیچشیم!
من که چار شاخ مونده بودم برای اینکه کم نیارم گفتم:
قدیما هم لذت ماشین سواری رو نمیچشیدن!!
طرف هم انگار انتظار جواب منو نداشت گفت:
ببین این بحث بیسر و ته! تا فردا هم بحث کنیم به جایی نمیرسیم! اگر خواستی ادامه بدیم قبلش باید مطالعه و فکر کنیم.
منم که از پیشنهادش بدم نیومد و فرصت رو برای تموم کردن بحث مناسب دیدم قبول کردم و گفتم:
قبول دارم! این بحث بیشتر جدلیه!
بعداً در جوابم گفت: ببین ماشین از طبیعت نسبت به خر دور تره! یعنی در مرحله سوم قرار داره! پس حتی اگر لذت ماشینسواری هم بیشتر باشه خرسواری بهتره! چون ماشین باعث دور شدن انسان از طبیعت می شه! و این باعث از خود بیگانگی انسان با خودش میشه! قبول داری؟!
من که خیلی از جوابش چیزی نفهمیدم سر تکون دادم و گفتم؛ راست میگی! شاید!
بعداً با خودم فکر کردم که دور و اطراف ما چه چیزیهایی طبیعیان و چه چیزهایی رو ما خودمون ساختیم یا اون جا گذاشتیم! هر چی فکر کردم چیزی که واقعاً خودش باشه پیدا نکردم! به آسمون و زمین متوسل شدم! آسمون که خوب روزا شاید؛ ولی شبها به خاطر آلودگی نوری- تازه اگر شهرداری محترم لیزرش روشن نکنه- هیچی معلوم نیست! زمین هم که یا آسفالته! یا کودی! باز خدا پدر وزارت علوم رو بیامرزه که اینقدر به دانشگاهموم پول نداده که همه کویر سمنان رو کود بده و توش درخت بکاره!
بالاخره یک چیز طبیعی پیدا کردم!
||بعد التحریر: این را دوست خوبم محمد ع در نظرات این مطلب نوشته بود، جای تأمل داشت و من را یاد مقاله «وقت چیست و چگونه تلف می شود؟»/رضا داوری انداخت. دوباره آن را خواهم خواند و مطلبی دراینجا خواهم نوشت.
«وقت و استفاده از وقت از مقتضیات دنیای مدرن است. اگر رقابتی به معنای امروزی و توجه به نفس به معنای امروزی نبود، زمان فانی ارزش و اعتبار پیدا نمیکرد و بشر در نسبت خودش با جهان زمان فانی رو معیار قرار نمیداد.
پس اینکه گفته میشود وقت رو برای عبادت بیشتر میشود صرف کرد طعنه میزند به عبادت تجار...»