اشاره:
دیرزمانی بود آنچه در ادامه میآید ذهنم را به خود مشغول کرده بود. نه فرصتی دست میداد تا از آنها وارهم و نه آنچنان نظم میگرفتند که بشود مکتوبشان کرد. لیکن بالاخره فرصتی دست داد و سالروز شهادت استاد و هم یادداشت دوستی انگیزشی شد برای تحریر.
مطهری و نسبت با غرب
برای من این پرسش مطرح بوده است که انسان را چه میشود که تصمیم به مطالعه کتابی میگیرد؟چنانچه با نظری سطحی و سادهانگارانه در این پرسش نظر کنیم و در مقام پاسخ برآییم به مورد قابل تأملی برخورد نمیکنیم. لیکن پاسخ به این پرسش به این سئوال پاسخ خواهد داد که «چرا نسل امروز –جوانان و نوجوانان- رقبت چندانی به مطالعه ندارند؟»
پرسش فوق بماند برای وقتی دیگر. پرسشی دیگری که پیرامون آن سخن خواهیم گفت این است که اولاً چرا به آثار شهید مطهری آنچنان که باید توجهی نمیشود(1) ؟ ثانیاً آثار او چگونه خوانده میشود؟ و در وادی دیگری این سئوال مطرح است که نسبتی که شهید مطهری با غرب برقرار میکند چه نسبتی است؟
به نظر بهترین مسیری که میتواند انسان را به مطالعه یک کتاب با بازده بالا رهنمون شود «پرسش داشتن» است. آنچه در قریب به اتفاق خوانندگان آثار شهید مطری مشاهده میشود دنبال نمودن یک سیر مطالعاتی است. با توجه به وسعت آثار ایشان قطعاً با این سیر نمیتوان به دنبال پاسخ پرسشی خاص و یا حداقل جزئی بود. چه بسا این سیرها در عمل به سفارش بزرگان و یا گاهاً به عنوان یک سیلابس درسی دنبال میشوند. به راستی باید چه انتظاری از این نحوه مطالعه آثار داشت؟ بگذریم از مسابقات کتابخوانی که در سطح وسیع -حتی در دانشگاهها-برگزار میشود.
بیشک شهید مطهری زبان گویای اسلام بودهاند و به سختی میتوان موردی از موضوعات تعالیم و معارف اسلامی را که ایشان به آن نپرداخته باشند، یافت. جامعیت، زبان ساده و در عین حال عمیق و پربار بودن ویژگی آثار شهید مطهری است. ولی آیا این ویژگیها را میتوان در نسبتی که شهید با غرب برقرار میکند تعمیم یابد؟
باید به این بپردازیم که منظور از نسبت با غرب چیست؟ اگر غرب را فارغ از یک نگاه صرفاً سیاسی، به عنوان یک واقعیت تاریخی-فرهنگی که امروز تمام شئون زندگی بشری را در سیطره خود قرار دادهاست بنگریم، نسبتی که ما با آن برقرا میکنیم باید چگونه باشد؟
شهید مطهری به این پرسش پاسخ ندادهاست و چه بسا نمیتوانسته پاسخ بدهد و حتی در صورت پاسخ، پاسخی قابل اعتنا و البته راهگشا نبوده است! ولی چرا؟! اول آنکه شهید مطهری برخورد چندانی با آثار اندیشمندان و متفکران مغرب زمین نداشتهاست و با توجه به عدم ترجمه آثار متعدد فلسفی نمیتوانسته چنین برخوردی داشته باشد. دوم آنکه دو موضع این نظر را مخدوش مینمودند. شهید مطهری در برابر پیشرفت علمی و تکنولوژیک غرب سعی بر جمع آنها با اسلام مینمودند و موضع مؤثر دیگر حالت تدافعی صد در صدی از اسلام.(2)
با این مقدمه جوان امروز در آثار ایشان پاسخی برای پرسشی نخواهد یافت. و در صورت مطالعه دردی از او را دوا نخواهد کرد. آن زمان آثار شهید مطهری مشکلگشا خواهد بود که یک تغییر نگاهی نسبت به جهان در شخص رخ دهد و این تغییر را آثار ایشان ایجاد نمیکند. دوستانی را داشتهام که به واسطه همین تغییر نگاه به مطالعه دوباره آثار ایشان پرداختهاند.
خوب بدون استثناء یا همان همیشه خوب!
همه ما شنیدهایم -و چه بسا دیدهباشیم- توصیه حضرت امام(ره) را به مطالعه همه آثار ایشان؛ که همگی خوب است و ایضاً سفاراشان مقام معظم رهبری را. چه بسا همین سفارشان سبب چاپ و تکثیر آثار استاد شدهاند با رانت دولتی. اما نمیتوان نگفت که این همگی دلالتش چندان هم بر همه آثار استاد نیست. آنها که با آثار استاد آشنایی دارند مطلعند که چاپ پاورقیهای کتاب «اقصاد اسلامی» استاد در روزنامه به دستور امام متوقف شد و تا چند وقت پیش هم کتاب مذکور اجازه انتشار نداشت.
و اما درباره خوب بودن. قطعاً آن که سفارشی میکند-آن هم با آن حکم کلی- بر روی واژگانی هم که به کار میبرد دقت دارد. معنای خوب بودن واضح است. خوب بودن، بدون اشکال بودن، حرف قطعی و نهایی را زدن و هر چیزی که کلام استاد را با کلام معصوم برابر کند نمیدهد! اینکه کسی با نظر استاد مخالف باشد و یا به جای کتابهای استاد برود کتاب دیگری بخواند نه کافر حربی است و نه چیز دیگری. شاید سئوالی دارد که پاسخش در آثار استاد نباشد.
نوشتن درباره استاد مطهری چیزی نیست که در حد و قواره من باشد. آنها که قبل از سخن گفتن نگاهی به قدر و قواره خود میاندازند در این باره زیاد گفتهاند و نوشتهاند. اینها که نوشتیم چموشی یک نویسنده بدون آینه بود!
پی نوشت:
1. با آن همه سفارشات و تأکیدات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری درباره آثار ایشان.
2. در مورد نظر علماء در این باره در آینده بیشتر خواهم نوشت؛ اگر زنده ماندیم.