اقتصاد - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


اقتصاد - عقل آباد|و شاید همان ناکجا


درباره نویسنده
اقتصاد - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
-
تماس با نویسنده
[مقالات در باشگاه اندیشه]
[English ver]


آرشیو وبلاگ
درباره نیهیلیسم
قاب شیشه‏ای
درباره تکنولوژی
درباره فلسفه
مکاتب ادبی
میز مطالعه
درباره جراید
درباره غرب
درباره قرآن
درباره پوپر
سیاست
ارغوانیه
لاطائلات
یادنامه
وقایع


.::دوستان::.
حسین کاشانی
آنتن!
نائب
در محضر نور
تشریک
زکریا راحل
دهقان فرد
حامد زمانی
محمد نمازی
حامد فتاحی
محمد الیاس
سعید رضایی
سعید اعوانی
محمد میلانی
محمد بطحایی
روح الله رجبی
سهیل اسدی
فرهاد جعفری
محمد منتظری
محمد آل حبیب
محمدرضا باقری
محمد علی زرین
علیرضا رحمانی
رضا عسگریفر
سلمان محمدی
روح الله رشیدی
محمد علی بیگی
سید مجید کمالی
احسان محمودپور
شهاب اسفندیاری
محمود احمدی نژاد
مهدی ابراهیم زاده
سید جعفر حسینی
سید مهدی موسوی
علی رضا مکاریان پور
مسعود مسیح تهرانی
محسن حسام مظاهری
حسن باقری
وحید هاشمی
علی رضا قربانی
محمد علی سافلی
علی رضا عالمی

.::پیوندهای وب گاه::.
حرف ما [28]
پایگاه نشریات [20]
دکتر کچوییان [57]
سنت گرایان [68]
دکتر سروش [176]
رضا امیرخانی [123]
استاد مطهری [46]
علامه جعفری [58]
دکتر خسروپناه [82]
دکتر رضا داوری [134]
آیت الله مصباح [59]
مصطفی ملکیان [119]
دکتر احمد فردید [165]
سید مرتضی آوینی [74]
سید منیرالدین حسینی [78]
[آرشیو(26)]

نغمه


از بروز شدن ارغوان آگاه شوید
 
لوگوی وبلاگ
اقتصاد - عقل آباد|و شاید همان ناکجا

هر گونه استفاده از مطالب بدون کسب اجازه ممنوع است
v.nasirikia@gmail.com
مدرسه علمیه مشکوه  RSS 

ت‍‍ـأملی پیرامون مـصرف‌گرایی در اندیشه سیـد مـرتضی آوینی
اشاره:
گاهی اوقات می‏شود دوستی یا کسی تلفنی می‏زند و از ما می‏خواهد درباره موضوعی مطلبی بنویسیم. بنده هم که چندان استعدادی در « نه گفتن!» ندارم اغلب قبول می‏کنم. گرچه گاهی اوقات به سرانجام نمی‏رسد و دست سفارش‏دهنده را می‏گذاریم در حنا. چند وقت پیش هم-اوایل اردی‏بهشت و مصادف با سالروز شهادت شهید آوینی-یکی از همان دوستان تلفن زد و خواست مطلبی بنویسیم درباره اصلاح الگوی مصرف! مطلب را به هر زوری بود نوشتیم و برایش فرستادیم، ولی من هنوز نفهمیدم چرا دوست داریم هر چیزی را به هر چیز دیگری ربط بدهیم. گاهی اوقات در این ایجاد ارتباط‏ها از فرط بی‏ربطی گند می‏خورد به اصل و ذیل موضوع. خوب چرا؟!
جای‏تان خالی نباشد نوروز «جهادی» بودیم و در همان جهادی هم پیام نوروزی «آقا» را دیدیم. همان‏جا بود که خیلی دوستان گفتند که ببین کار به کجا کشیده‏است که آقا نام سال را می گذارد «اصلاح الگوی مصرف». اگر به همین ترتیب پیش برویم احتمالاً چند سال دیگر می رسیم به جایی که نام سال بشود «لامپ اضافی خاموش!» یا مثلاً «هر شب ساعت 9 ؛ ساعت حمل زباله» یا چیزی شبیه به همین‏ها.
چند وقت پیش وقتی مطلب را دوباره مطالعه می‏کردم تصمیم گرفتم با کمی ویرایش اینجا هم بگذارم. حالا هم گذاشتم.  

آنچه به آن خواهیم پرداخت دیدگاه شهید آوینی است در باب «اصلاح الگوی مصرف». شاید در آثار آوینی درباره اصلاح الگوی مصرف مستقیما ًچیزی یافت نمی‏شود. لیکن نسبت مصرف و تمدن مغرب زمین -که امروز کمتر جایی در جهان یافت می‏شود که تحت تأثیر آن نباشد-در مکتوبات او به خوبی بررسی شده است. آنچه آوینی درباره مصرف بیان می‏کند در نسبت با مفهوم توسعه و توسعه‏یافتگی و پیرامون بحث اقتصاد و جایگاه آن در تمدن غرب است. اقتصاد آزاد «به شیوه‌ی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است!

او معتقد است:«مصرف یکی از ارکان نظام اقتصادی غرب است، چرا که اصولاً عرضه و تولید بیشتر هنگامی ضرورت پیدا می‌کند که تقاضا و مصرف بیشتر در جامعه موجود باشد و تقاضا و مصرف بیشتر نیز مستقیماً بر تبلیغات مبتنی است. نیازهای حقیقی بشر محدود است و وقتی از حد طبیعی اشباع (سیر شدن) گذشت، دیگر در وجود او میل و گرایشی برای مصرف باقی نمی‌ماند. بنابراین، تنها راه‌هایی که برای تشویق و ترغیب جامعه به مصرف بیشتر باقی می‌ماند این است که از یک‌سو کالاهای مصرفی جلا و تزیین و تنوع بیشتری پیدا کنند و از سوی دیگر با ایجاد گرایش‌هایی انحرافی مثل مدگرایی و تجددطلبی و... در او تقاضای بیشتری برای مصرف ایجاد کنیم. البته راه سومی نیز وجود دارد: توسعه‌ی بازار و جست و جوی بازارهای جدید؛ یعنی همان انگیزه‌ای که به استعمار نو منتهی شده است.»

از دیدگاه شهید آوینی توسعه اقتصادی با معیارهای غربی در سایه مصرف هرچه بیشتر تحقق می‏یابد. و آنچه غرب را امروز دچار بحران اقتصادی کرده‏است همین خلل در الگوی مصرف بشر غربی است. در نظر او جامعه‌ی توسعه یافته جامعه‌ای است که در آن همه چیز حول محور مادی و تمتع هر چه بیشتر از لذایذی که در کره‌ی زمین موجود است معنا شده و البته برای اینکه در این چمنزارِ بزرگ همه بتوانند به راحتی بچرند یک قانون عمومی و دموکراتیک لازم است تا انسان‌ها را در عین برخورداری از حداکثر آزادی(ولنگاری) از تجاوز به حقوق یکدیگر باز دارد. این توسعه که نتیجه‌ی حاکمیت سرمایه یا سرمایه‌داری و اصالت بخشیدن به اقتصاد نسبت به سایر وجوه حیات بشری است محصول مادی‌گرایی و تبیین مادی جهان و طبیعت است. لیکن در نظام اعتقادی ما آن توسعه‌ای معتبر است که بر تعالی روحی بشر تکیه دارد و تعالی روحی بشر نیز به پرهیز از فزون‌طلبی و تکاثر، و منع اسراف و تبذیر، و پیروی از یک الگوی متعادل مصرف منتهی می‌شود، نه به رشد اقتصادی محض.

شهید آوینی در مقاله‏ای به نقل از کتاب «هشدار به زندگان» روژه گارودی آورده‏است: «اقتصاد آزاد «به شیوه‌ی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است!»
مصرف بیشتر برای تولید بیشتر، ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چرا که اگر کالاهای تولید شده مصرف نشود امکان توسعه‌ی تولید، یعنی امکان توسعه‌ی اقتصادی، وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعه‌ی اقتصادی است باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات ـ یا بهتر بگویم پروپاگاندـ یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوه‌ی غربی است.
تبلیغات تجاری در سراسر دنیا بر وجود حیوانی بشر و کثیف‌ترین امیال و آمال او بنا شده است و هیچ چاره‌ای جز این نیست: برای حفظ سیستم کنونی اقتصاد آزاد و دست‌آوردهای آن که فرآورده‌های تمدن کنونی مغرب زمین باشد، باید از یک سو دوام و ماندگاری تولیدات کارخانه‌ها را تقلیل داد و از سوی دیگر مردم را به مصرف هر چه بیشتر و اسراف و تبذیر وادار کرد. تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظه‌ای به نیازهای حقیقی خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناک‌ترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازه‌ی نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامه‌ی روند کنونی توسعه‌ی صنعتی دچار مخاطرات و بحران‌هایی آن همه عظیم خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران تنها تجربه‌ای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای مبارزه با قدرت جهنمی استکبار هرگز نمی‌توان از همان طرقی اقدام کرد که او خود بنیان آن را نهاده است. شعار «مشت و درفش» و «خون و شمشیر» به‌خوبی می‌تواند از عهده‌ی بیان حقیقت برآید و همین‌طور، قیام عاشورا اسوه‌ای است که تنها راه پیروزی بر باطل را بر ما نمایان می‌سازد. اگر جبهه‌های جنگ ما امروز بر همان سلاح‌هایی متکی بود که خود ابرقدرت‌ها می‌سازند و اگر ادامه‌ی جنگ ما موکول به تهیه‌ی سلاح‌های مدرن می‌شد، مطمئناً امروز هیچ اثری از انقلاب اسلامی در جهان باقی نمانده بود و حتی یادگار آن نیز از کتاب‌های تاریخ پاک شده بود. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبیی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافله‌ی نظام اقتصادی و صنعتی غرب می‌شد.
ولایت یافتن بر شرایط و مقتضیات و رها شدن از نیازهای کاذب تمدن حاضر، خرمن‌کوفتنی است که مرد کهن می‌خواهد؛ پیری همچون پیرجماران می‌خواهد که آن همه با معدن عظمت ذات ذوالجلال اتصال دارد که اگر همه‌ی دنیا هم در جبهه‌ای مخالف او اجتماع کنند تردیدی در حقیقت راه خویش پیدا نکند و ابراهیم‌وار، با رضا و تسلیم و توکل، آتش را به گلستان مبدل سازد.

و امروز ما در میان خود داریم مرد کهنی همچون پیرجماران. شاید بنده و شما اصلاح الگوی مصرف را صرف اصلاح یک عادت غلط اجتماعی  و یا کم مصرف کردن بدانیم ولی به راستی چنین نیست! در اینکه جامعه ما از اسراف در همه چیز رنج می‏برد شکی نیست، لیکن کوته‏نظری و ساده اندیشی است که این اصلاح را به این قاعده کوچک تصور کنیم. این اصلاح - اگر بتوانیم آن را به صورت تام و تمام عملی کنیم- منشاء قدرت روزافزونی برای ما خواهد شد که اگر در میان تمامی مردمان جهان تسری پیدا کند پایه تمدن غرب رو به ویرانی خواهد رفت-چنان که چنین شده‏است.

* اغلب جملات متن برگرفته از مقالات تمدن اسراف و تبذیر، توسعه یافتگی اتوپیای قرن حاضر، دیکتاتوری اقتصاد، نظام آموزشی و آرمان توسعه‏یافتگی، از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی نوشته سیدمرتضی آوینی است که در کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب جمع‏آوری شده است.



نویسنده : - » ساعت 8:0 عصر روز جمعه 88 بهمن 16


احمدی نژاد در حال دیدن کاریکاتور خود-کدام انقلاب اقتصادی؟
گمان کنم بینندگان مناظره دیشب به این نتیجه رسیدند
حتی به دلیل حرکت به سمت وضع اقتصادی بهتر هم نمی توان به کس دیگری به جز احمدی نژاد رای داد! اگر کسی کمی با ساختارهای اقتصادی و صنعتی کشور سر و کار داشته باشد می داند که اقتصاد ما چند عقده بزرگ سرطانی دارد که تا عمل نشود هر چقدر هم که رئیس دولت اقتصاددان و دولتش نخبه باشند نمی تواند کشور را به جایی برسانند. مثلش مانند حباب ها بورسی، بنزین، یارانه ها، رانت ها و ... . قطعاً حل چنین مسائلی آدم با جرأت می خواهد. گرچه مانند گذشتگان می شود خود را به درد سر نینداخت و کاری به کارشان نداشت-و اصولاً سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند. ولی اگر می خواهیم بالاخره اقتصاد و صنعتمان از این وضعیت نابسامان-که برخی می خواهند به زور ثابت کنند یک زمانی به سامان بوده است- در بیاید باید درد و خونریزی این تحول را بپذیریم. قدم اولش بنزین بود. احمدی نژاد ثابت کرد مرد کارهای بزرگ است.
هر عقل سلیمی می گوید سد بزرگ پیشرفت صنعت ما و کاهش مصرف، یارانه است. یارانه ای که به من و شما می دهند تا در زمستان دمای خانه را به 35 درجه برسانیم و از فرط گرما مجبور شویم پنجره ها را باز کنیم. یا خانه یمان را چراغان کنیم و ... . و یارانه ای که به صنعتگر اجازه نمی دهد برای کم کردن مصرف کارخانه خود کاری بکند. و جالب این است که هیچ یک از نامزدها-جز احمدی نژاد- چنین طرحی ندارد. و جناب آقای موسوی هم با آن عقل سلیمش می آید برنامه کاهش مصرف تنظیم می کند! یک عاقلی نیست بیاید به او بگوید که این طرح برای کشور فقط هزینه دارد که آخرش هم برای مردم هیچ ندارد!
گویا نامزدها
هر چقدر امید پیروزیشان کمتر است طرح های تخیلی تری ارائه می دهند. موسوی که عملاً هیچ برنامه ای ندارد. رضایی که هنوز نمی داند این صندوق توسعه ملی اش چیست و قرار است کجا سرمایه گذاری بکند که بتواند با سود حاصل از آن نفری 100 هزار تومان به هر ایرانی بدهد. و کروبی هم معلوم نیست اگر قرار است پول نفت را تقسیم کند کشور را با چه بودجه ای اداره می کند؟
جالب آنجاست که
اقتصاد احمدی نژادی صدقه ای است و دیگران نه!
در آخر بگویم که کسی جز احمدی نژاد جرأت
تغییر اقتصادی را در کشور ندارد! و او این را ثابت کرده است!
-کدام اخلاق؟!
موسوی از همان آغاز کارش
ثابت کرد که قصد کرده است که علاوه رواج بداخلاقی در فضای انتخاباتی، بداخلاق ترین نامزد انتخاباتی هم باشد. و این حلقه با فیلم دومش تکمیل شد. رفتاری که با مجری در مناظره با کروبی از او سر زد، نشان کامل خوی دیکتاتوری میرحسین بود. هویت پریشان میرحسین که جلوه های مختلفی از او را دیده ایم چگونه می خواهد فرهنگ ما را سامان دهد؟ آدمی که تاب یک تذکر قانونی یک مجری برنامه ندارد! کدام اخلاق؟! کدام قانون؟! دیگر اشاره نکنیم به رفتارهای موسوی و دروغ هایش! و مناظره مسخره اش با کروبی که عملاً به محاکمه ناجوانمردانه احمدی نژاد تبدیل شده بود!
کدام سیاست خارجی؟!
تایید سیاست خارجی دولت نهم آن هم در نزدیکی انتخابات توسط مقام رهبری چیزی نیست که بگذاریم به حساب حمایت رهبری از دولت ها. تاییدی که اگر مخالفان احمدی نژاد کمی از تعصب رها می شدند آن را حق می یافتند. نمی دانم چه کسانی واقعا فهمیدند موسوی در سیاست خارجی چه می گوید! او عملاً اهداف انقلاب اسلامی را به عنوان انقلاب جهانی نادیده گرفت. علاوه بر آنکه برخی حرف هایش مبنی بر عدم حمایت از برخی از کشورها را فقط می توان به حساب ساده انگاری و سطحی نگری گذاشت. هر عاقلی می تواند بفهمد که رابطه با با کشورهای اروپایی برای ما نفع اقتصادی ندارد. ولی نمی دانم چرا موسوی نمی خواهد این را بفهمد.
-دروغ گو خائن است و خائن ترسوست!
و مصداق سخن احمدی نژاد، موسوی بود در مناظره با حمدی نژاد
که از ترس صدایش به لرزه افتاده بود.
حرف آخر
اغلب طرفداران دانشجویی که از احمدی نژاد می شناسم و یا آنها صحبت کرده ام معتقدند که او اشکال های-که شاید هم کم نباشد-دارد و این طرفدارایشان به یک
هواداری کور مبدل نشده است. ولی آنچه من در طرفدارن میرحسین دیده ام چیز دیگری بود.
** اگر برای رأی دادن به احمدی نژاد هیچ دلیلی جز
جمع شدن باندهای قدرت و ثروت در مقابل احمدی نژاد وجود نداشت، باز هم به احمدی نژاد رای می دادم!
از این قبیل:
+او سبز است و سپید است و قرمز است
+انقلابی هستیم چون محافظه کاریم
+آن مرد هرگز دروغ نمی گفت(آن مرد رسانه نداشت/آن مرد هزینه پوستر نداشت و ...)



نویسنده : - » ساعت 3:22 عصر روز سه شنبه 88 خرداد 19