انتظار آماده گر - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انتظار آماده گر - عقل آباد|و شاید همان ناکجا


درباره نویسنده
انتظار آماده گر - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
-
تماس با نویسنده
[مقالات در باشگاه اندیشه]
[English ver]


آرشیو وبلاگ
درباره نیهیلیسم
قاب شیشه‏ای
درباره تکنولوژی
درباره فلسفه
مکاتب ادبی
میز مطالعه
درباره جراید
درباره غرب
درباره قرآن
درباره پوپر
سیاست
ارغوانیه
لاطائلات
یادنامه
وقایع


.::دوستان::.
حسین کاشانی
آنتن!
نائب
در محضر نور
تشریک
زکریا راحل
دهقان فرد
حامد زمانی
محمد نمازی
حامد فتاحی
محمد الیاس
سعید رضایی
سعید اعوانی
محمد میلانی
محمد بطحایی
روح الله رجبی
سهیل اسدی
فرهاد جعفری
محمد منتظری
محمد آل حبیب
محمدرضا باقری
محمد علی زرین
علیرضا رحمانی
رضا عسگریفر
سلمان محمدی
روح الله رشیدی
محمد علی بیگی
سید مجید کمالی
احسان محمودپور
شهاب اسفندیاری
محمود احمدی نژاد
مهدی ابراهیم زاده
سید جعفر حسینی
سید مهدی موسوی
علی رضا مکاریان پور
مسعود مسیح تهرانی
محسن حسام مظاهری
حسن باقری
وحید هاشمی
علی رضا قربانی
محمد علی سافلی
علی رضا عالمی

.::پیوندهای وب گاه::.
حرف ما [28]
پایگاه نشریات [20]
دکتر کچوییان [57]
سنت گرایان [68]
دکتر سروش [176]
رضا امیرخانی [123]
استاد مطهری [46]
علامه جعفری [58]
دکتر خسروپناه [82]
دکتر رضا داوری [134]
آیت الله مصباح [59]
مصطفی ملکیان [119]
دکتر احمد فردید [165]
سید مرتضی آوینی [74]
سید منیرالدین حسینی [78]
[آرشیو(26)]

نغمه


از بروز شدن ارغوان آگاه شوید
 
لوگوی وبلاگ
انتظار آماده گر - عقل آباد|و شاید همان ناکجا

هر گونه استفاده از مطالب بدون کسب اجازه ممنوع است
v.nasirikia@gmail.com
مدرسه علمیه مشکوه  RSS 

عکس حجله ای

ما از جان آوینی چه میخواهیم؟ این پرسش را معادل آن نگیرید که »ما چه نسبتی با آوینی داریم؟« آیا واقعاً میان مغضوب و محبوب شدن یک فرد و اندیشه‏هایش برای ما یک لحظه و یک اتفاق است؟ گرچه هنوز به اندیشه و سیر و سلوک او چندان التفاتی نمی‏شود. به راستی اگر او به فیض شهادت نمی‏رسید باز هم موضع ما نسبت به او اینچنین بود؟ بدیهی است که چنین نبود.
حالا نام او شده‏است نشان استاندارد. و اگر آوینی زنده بود چنین می‏کرد که من می‏کنم! حالا که نیست تا خانه‏نشین بشود می‏توان برایش یادبود گرفت و از قسمت‏های خوبِ حیات او برای »آوینی ندیده‏ها« گفت. اینکه بیشتر روزها، روزه بود. اسرار الصلاه می‏خواند و هزار کشف و کرامت. اگر هم روزی این حرف ها خریدار نداشت از سیبیل نیچه‏ای و دانشکده هنرش خواهیم گفت.   
آوینی از جان ما چه میخواست؟ این ادعا عدهای را آزار خواهد داد که سید مرتضی آوینی -لااقل- به بخشهایی از حقیقت دست یافته بود و هر کس به چیزی در این حد دست یابد، ناگزیر از تقدیم روشنایی به سایر آدمهایی خواهد بود که در قسمتهای تاریکتری از این عالم زندگی میکنند. دغدغه آوینی در کارهایی که از او به جا مانده، نشان دادن سره از ناسره است و البته که این کار را از موضع راهنمایی به مقصد رسیده انجام میدهد. آیا همین طور است؟
تلاش برای نزدیک شدن به آن چه آوینی در جست و جوی آن بود -اگر با تلازمی عملی همراه باشد- کار دست آدم میدهد و مخاطب صادق آثار او را به محرومیت از بخش مهم چرب و شیرین زندگی میکشاند-گرچه آن وقت شیرینی در ذائقه آدم هم تغییر می‏کند. اگر بخواهید حرف‏های او را بشنوید، باور کنید و  ردای عمل به آن تن کنید، به قدر نسبتی که با حقیقت آثار او برقرار کردهاید، به دردسر میافتید. مگر این که شما هم مثل دیگران ادای او را درآورید. و البته ادای او را درآوردن هم زیاد سخت نیست. 

روایت رایج از آوینی روایت »شهید آوینی« است نه مرتضی آوینی. کارگردانی که مستند جنگی می‏ساخت و آخر هم در همین راه به فیض شهادت نائل گشت. روایت خوبی است، نه؟! برای اینکه خوب‏تر هم بشود می‏دهیم برایش یک مقتلی درست کنند که هر آوینی ندیده‏ای را کنارش ببریم و زار بزنند! تا بلکه کمی آدم بشوند.
لیکن این روایت همه آنچه آوینی بود، نیست. کسی هم از خود نمی‏پرسد که چرا یک مستندساز لقبش می‏شود »سید شهیدان اهل قلم«‏؟
حق هم دارند آنهایی که حرف‏های او را دوست نداشته و ندارند. آنها که در سودای بهشت زمینی غرب به سر می‏برند، چرا باید از کسی که رؤیای آنها را آشفته می‏کند خوششان بیاید؟! آوینی جرأت آن را داشت که در مقابل پرسش‏های بزرگ قد علم کند و به آنها پاسخ دهد و دیگران را هم به تفکر وادارد. روشنفکران و متجددان حق هم دارند از کسی که مسلمات آنها را مورد پرسش قرار دهد خوششان نیاید. ولی ای کاش کار به همین جا ختم می‏شد. کار آنجا گران می‏آید که عده‏ای متجر و ظاهربین او را منحرف خواندند. در همین سال‏های پایانی حیات مادی‏اش. و ابایی نداشتند که بگویند که شهادتش مانع انحرافش شد! و عاقبت به خیر از دنیا رفت.
تیغ دو لب تجدد و تحجر بود که خواست او را خانه‏نشین کند لیکن او مرد پرواز بود، نه کرم لجن زار.   

حالا که دوباره نام او بر سر زبان‏ها افتاده باید خوشحال بود و امیدوار؟!
امید به آنکه فرصتی فراهم شود تا آثار مکتوب او خوانده شود و به دور از سیاست‏زدگی بررسی و نقد شود. در یادبودهای او  اغلب ترس از مصادره آوینی به چشم می‏آید تا چیز دیگری. اگر محدود نشود به خاطره گویی و کلی گویی درباره او.
افقی که آوینی در برابر همه ما می‏گشاید افقی است از انتظار آماده‏گر. آنچه همه ما می‏گوییم و نمی‏دانیم که »انقلاب اسلامی زمینه‏ساز ظهور است« یعنی چه؟! و همیشه با خود فکر کرده‏ایم که باید توسعه پیدا کنیم و صنعتی بشویم و به همه جهان بگوییم که می‏شود مملکت مسلمانان هم توسعه پیدا کند و اگر می‏گویید نمی‏شود یعنی این! غافل از اینکه اگر قرار باشد با پُز توسعه‏یافتگی حرفمان خریدار داشته باشد،‌ هیچ وقت خریدنی نیست.



نویسنده : - » ساعت 11:1 عصر روز چهارشنبه 88 فروردین 26