تأملی در باب فلسفه اسلامی
آنچه در زیر خواهد آمد حاصل یک سخنرانی درباره فلسفه دکارت است. نام سخنرانش را نمیدانم-شاید زیاد هم مهم نباشد. دو مورد در ذهنم آمد که چند وقتی بود می خواستم بنویسمشان.
1. سیبهایی که باید دوباره در سبد چیده شوند
شاید کاری که دکارت با فلسفه در غرب کرد لازم باشد کسی در حوزه اندیشه اسلامی هم بکند. کار مهم دکارت چیست؟ دکارت میآید یکبار درباره همه مسلمات شک میکند. و با معیاری که برای خود انتخاب میکند به ساخت نظام فکری-فلسفی خود مبادرت میورزد. در اینجا نمیخواهیم درباره کاری که او انجام داده است صحبت کنیم.
فرض کنید شما یک سبد سیب دارید. در این سبد چند سیب در حال فساد وجود دارد. برای اینکه این چند سیب خراب همه سیبهای داخل سبد را فاسد نکنند لازم است شما یکبار سیبهای سبد را خالی کنید، سیبهای فاسد را با دقت جدا کنید و دوباره سیبهای سالم را سر جایش بگذارید.
حالا باید کسی پیدا شود که چند ویژگی داشته باشد و دست به چنین کاری در حوزه تفکر اسلامی بزند. این شخص باید مقام استادی در فلسفه و عرفان اسلامی، علوم قرآنی، حدیث و حتی فلسفه غرب داشته باشد. لزوم دارا بود مقام استادی در فلسفه غرب را در جای دیگری توضیح خواهم داد. به نظر من این کار را نباید به دست پژوهشگاهها یا مجموعههایی از این قبیل سپرد. این یک کار فردی است و یا حداقل یک حلقه فکری که سالیان سال با هم از لحاظ فکری مراوده و البته وحدت نظر داشتهاند سپرده شود و خود دست به چنین کاری بزنند. قدم اول هم استخراج و تعیین اصولی است که با آن بشود صواب و ناصواب گزارهها را در نظام های فکری مختلف بررسی کرد. نتیجه کار هم در پرتوی بند دیگر کاملاً هویدا خواهد شد. حداقل ثمره آن ایجاد یک جنبش نو در فلسفه است که به نظرم جامعه ما در این شرایط به آن نیاز مبرم دارد.
2. اعتراضاتی بر تأملات
کار مهمی دیگری که دکارت انجام میدهد این است که پس از پایان یافتن نگارش تأملات چند نسخه از آن را بین صاحبنظران توزیع میکند و از آنها میخواهد نظرات خود را راجع به آن بنویسند. پس از جمعآوری نظرات مختلف درباره تأملات، دکارت نظرات افراد را میآورد و به آنها پاسخ میدهد و نتیجه آن مجموعهای میشود به آن نام اعتراضات که به بسیاری از ابهام ها و سؤالاتی که در تأملات وجود دارد پاسخ میدهد.
چنین کاری در فلسفه اسلامی سابقه ندارد. شاید به دلیل بودهاست که معمولاً اندیشه و نظرات فیلسوفان و اندیشمندان هر عصری همچون فارابی یا ابنسینا و یا ملاصدرا بنای جدیدی بوده است که متفکران همعصر آنها از فهم آن عاجز بودهاند و نیاز به گذر سالیان بوده است که مثلاً به تفکرات ملاصدرا وقعی نهاده شود. و از این روی چنین کاری برای فیلسوفان مسلمان ناممکن مینموده است.
اما با توجه به آنچه در مورد اول آمد لزوم چنین کاری برای همه اندیشمندان مسلمان –و البته غیر مسلمان- لازم و راهگشا به نظر میرسد. علاوه بر آنکه به عنوان قدم دوم از آنچه در بالا ذکر شد لازم و ضروری است.
متأسفانه در کشور ما رسم بر این است که معمولاً شخصی تا زمانیکه زنده است برای او بزرگداشت و گرامیداشت برگزار میکنیم و کمتر به بررسی آراء و اندیشههای او میپردازیم. احساس من این است که نوعی رودربایسی در بین اندیشمندان وجود دارد و شاید هم کمی محافظهکاری. البته تقصیر کمی هم مروبط به فضای ژورنالیستی کشور ما هم هست که اگر کسی در نقد تفکر شخصی سخن بگوید به سرعت آن را به خصومت شخصی تبدیل میکنند و خدا نکند که مثلاً روحانیای یا دیگری کلامی در جایی در تأیید او گفته باشد. کلام را در دهان فرد مذکور دفن میکنند- اگر جرئت کرده باشد چیزی بگوید.
همین.
6دی 87-ساعت صفر و 14 دقیقه.
مطلب مرتبط در همین وبگاه: تأملاتی علیه فلسفه!