طوفان دیگری در راه است، 395 ص
سیدمهدی شجاعی، 1339
چاپ اول: 1384
قیمت: 5700 تومان
کتاب نیستان
مقداری بن کتاب از سازمانی رسیده بود برای گروه جهادی دانشگاه، من هم باید می رفتم خرجشان میکردم. همین نمایشگاه کتاب امسال. برکت هم داشت، با 100 تومان، 52 جلد کتاب خریدم.
رفتم غرفه نیستان. غرفه بزرگی بود. مشتری هم زیاد داشت. کتابهایی که به نظرم خوب بود گرفتم. ازبه، رزیتا خاتون، پدر عشق و پسر، ناصر ارمنی و ... . تا فروشنده داشت کتابها را جور میکرد یک بنده خدایی که کنارمان ایستاده بود گفت: «ناصر ارمنی به نسبت بقیه آثار امیرخانی ضعیف است! نه؟!» من هم با صراحت تمام گفتم:«مجبوریم بخریم! اولاً ما نخریم کی بخره؟! دوماً اینا رو نخونیم چی بخونیم؟! نویسنده مسلمان همینها هستند، ما مجبوریم خزعبلات اینها را بخونیم!». او هم به نشانه تأیید سرش را تکان داد و ما هم که دستمان پر از کتاب بود رفتیم به سمت غرفه بعدی.
بعداً از گفتهام که شاید کمی تند هم بود به فکر فرو رفتم. شاید آنطورها هم که آن روز گفتم نباشد.
«طوفان دیگری در راه است» داستان تحول روحی پسر و دختر دو خانواده در طول سالهای قبل از انقلاب است. پسری به ظاهر دیوانه و دختری که رقاص و خوانندهی محبوب دربار است. این دو با هم ازدواج نمیکنند و دختر(زینت) با پسر(کمال) مثل مادر رفتار میکند. بعد از چند سال زینت -که برادرانش در امریکا زندگی میکنند، کمال را به امریکا میفرستد تا در آنجا پزشکی بخواند. کمال در امریکا با دکتر چمران آشنا می شود. هنگام جنگ در جستجوی چمران به ایران میآید و در جبهه شهید میشود. قسمت اعظم داستان بصورت «بازگشت به عقب» است. قسمتی هم نامههایی که پدر کمال میخواند.خلاصه داستان را طوری تعریف کردم که حداقل تا نیمههای داستان برایتان جذابیت داشته باشد.
چند وقتی است به این فکر می کنم که «چگونه میتوان مفاهیم و محتوای غنی را در قالب و فرمی جذاب ارائه داد؟!» گاه محتوا آنقدر جذاب است که فقط کافی است فرم بیش از اندازه خراب نباشد و گاهی هم فرم بسیار جذاب است ولی محتوا ضعیف یا متوسط است. این دو را نمی شود بدون هم بررسی کرد. چه بسا محتوا خوب باشد، فرم هم جذاب باشد، لیکن محتوا نتوانسته باشد با فرم، خوب ترکیب شود. «طوفان دیگری در راه است» از این نوع است. آنقدر جذاب و کشنده بود که از ساعت 5/12 نیمه شب تا 4 صبح دو سوم کتاب را خواندم. ولی این جذابیت برای خوب بودن یک رمان کافی است؟
متأسفانه سید مهدی شجاعی قصد داشته است به انبوهی از شبهات و مشکلات پاسخ دهد، به برخی مسائل(انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی، جبهه، دکتر چمران و ...) بپردازد و این باعث شده است که به جای آنکه یک رمان داشته باشیم با محتوای مذهبی-یا اسلامی، مجموعه از مسائل و پاسخ آنها را داریم در قالب رمان. در بعضی قسمتهای رمان چنان این توصیهها از حد گذرانده شده و بی سلیقه و زمخت بیان می شوند که برای یک لحظه خواننده گمان می کند اشتباهاً صفحاتی از کتابی درباره روابط دختر و پسر در بین صفحات صحافی شده است. این توصیه های پدرانه از زبان مادری دلسوز تا حد زیادی به «رمان بودن رمان» ضربه وارد میکند. خواننده یک رمان مطالعه میکند و نویسنده حق ندارد توصیه های اخلاقی اش را در میان جملات به خورد او بدهد.
در مراسم رونمایی کتاب یکی از سخنرانان گفته بود «طوفان دیگری در راه است» مانیفست شجاعی است. این سخن خوب است یا بد؟ نویسنده باید خوشحال شود یا ناراحت؟ این یعنی همه افکار و اهداف و آرمان های یک نویسنده در یک کتاب جمع شده است. اینگونه نوشتن هر اندازه برای یک فیلسوف یا اندیشمند خوب باشد برای یک داستاننویس بد و مضر است. این سخن خود نشان از عدم ظرافت نویسنده در گنجاندن محتوای مورد نظرش در متن دارد. من اسم را می گذارم «اصل نهان سازی منظور». به نظرم اگر در حوزه فرهنگ و اندیشه چندان لزومی به پایبندی به آن نبینیم در رماننویسی و داستاننویسی به نهایت باید آن را رعایت کنیم.
در مجموع «طوفان دیگری در راه است» یک رمان فوقالعاده نیست. گرچه اگر ویرایشش را بدهند دست بنده(!)، با حذف و اضافه های فراوان به یک رمان ماندنی و خواندنی تبدیل خواهد شد.