علم - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


علم - عقل آباد|و شاید همان ناکجا


درباره نویسنده
علم - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
-
تماس با نویسنده
[مقالات در باشگاه اندیشه]
[English ver]


آرشیو وبلاگ
درباره نیهیلیسم
قاب شیشه‏ای
درباره تکنولوژی
درباره فلسفه
مکاتب ادبی
میز مطالعه
درباره جراید
درباره غرب
درباره قرآن
درباره پوپر
سیاست
ارغوانیه
لاطائلات
یادنامه
وقایع


.::دوستان::.
حسین کاشانی
آنتن!
نائب
در محضر نور
تشریک
زکریا راحل
دهقان فرد
حامد زمانی
محمد نمازی
حامد فتاحی
محمد الیاس
سعید رضایی
سعید اعوانی
محمد میلانی
محمد بطحایی
روح الله رجبی
سهیل اسدی
فرهاد جعفری
محمد منتظری
محمد آل حبیب
محمدرضا باقری
محمد علی زرین
علیرضا رحمانی
رضا عسگریفر
سلمان محمدی
روح الله رشیدی
محمد علی بیگی
سید مجید کمالی
احسان محمودپور
شهاب اسفندیاری
محمود احمدی نژاد
مهدی ابراهیم زاده
سید جعفر حسینی
سید مهدی موسوی
علی رضا مکاریان پور
مسعود مسیح تهرانی
محسن حسام مظاهری
حسن باقری
وحید هاشمی
علی رضا قربانی
محمد علی سافلی
علی رضا عالمی

.::پیوندهای وب گاه::.
حرف ما [28]
پایگاه نشریات [20]
دکتر کچوییان [57]
سنت گرایان [68]
دکتر سروش [176]
رضا امیرخانی [123]
استاد مطهری [46]
علامه جعفری [58]
دکتر خسروپناه [82]
دکتر رضا داوری [134]
آیت الله مصباح [59]
مصطفی ملکیان [119]
دکتر احمد فردید [165]
سید مرتضی آوینی [74]
سید منیرالدین حسینی [78]
[آرشیو(26)]

نغمه


از بروز شدن ارغوان آگاه شوید
 
لوگوی وبلاگ
علم - عقل آباد|و شاید همان ناکجا

هر گونه استفاده از مطالب بدون کسب اجازه ممنوع است
v.nasirikia@gmail.com
مدرسه علمیه مشکوه  RSS 

ارغوانیه:
فعلاً از ارغوانیه و یادداشت جدید خبری نیست!
نه اینترنتش هست، نه وقتش.
چند یادداشت در صف انتشار داشتم که وبلاگ را سرپا نگه خواند داشت.

تأملات تکنولوژیک-قسمت نخست
نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دنیای متمدن چنان ما را محاصره کرده‏اند که اصلاً تصور دیگری از حیات بشری، جز این که هست نداریم. کودکان در میان خانواده‏های متولد می‏شوند که عادات و فرهنگ ملازم با همین صورت خاص از زندگی بشری را ضرورتآً پذیرفته‏اند. رسانه‏های جمعی هرچند با شبکه‏های مختلف یک پیام واحد جهانی را به جذاب‏ترین صورت ارائه می‏دهند. کودکان چنان آموزشی از سوی این رسانه‏ها می‏بینند که از منظر بیرونی هیچ تصور دیگری از عالم نباید سروقتشان بیاید.
نظام‏های رسمی و غیررسمی آموزشی نیز سخن متفاوتی نمی‏گویند. این نظام‏های آموزشی از مهدکودک تا دانشگاه متعهدند که شهروندان خوب و سازگار و کاملاً استانداردی برای دهکده جهانی تکنولوژیک تربیت کنند. و بالأخره ضرورت معاش جوانان را تحصیل کرده یا تحصیل ناکرده بصورت جابرانه به درون نهادهای اجتماعی می‏رانند. بدین سان نظام تکنیک موفق شده‏است فرهنگ خویش را بصورت اشیائی غایت‏مند در نظامی که هر روز به آخرین مراحل اتوماسیون-خودکاری- و دقت ریاضی‏وار نزدیک می‏شود، درآورد و از طریق متدولوژی(1) و ابزار پیچیده و عقلانیت افزاری جهان را تسخیر کند. این ضرورت مطلقاً اجازه نمی‏دهد که هیچ یک از افراد بشر صورت دیگری از حیات را جز اینکه اکنون هست تجربه کند.در مصاف با تکنولوژی
تصور رایج ما این است که جامعه اسلامی با جوامع غربی جز در ظواهر دینی تفاوتی ندارد و جامعه اسلامی نهایتاً جامعه‏ای است با امکانات تکنیکی مدرن و عقاید اسلامی. گاه در جهان موهوم خود پا را فراتر از این گذاشته و چنین تصور می‏کنیم که جامعه موعود نیز جامعه‏ای است از لحاظ کاربرد و استفاده تکنیک در نهایت مرتبه-چون امروز تنها دو حرف از چندین حرف علم کشف شده است.
از آنجایی که دوره ‏زایش تا نابودی تمدن‏ها چیزی غریب به یک هزاره است، درک و توجه به چنین تحولی برای انسان دشوار است. این نظر برای اکثر ما جزو مسلمات شده‏است که تمدن کنونی در ادامه تلاش بشر است برای به خدمت گرفتن نیروها و ذخایر طبیعت در جهت بهبود زندگی. و تاریخ را نیز سیری از این تکامل می‏انگاریم که از عصر سنگ آغاز شده‏است و تا کنون نیز ادامه داشته‏است-تکامل بشر ابزار ساز.
بنابر تصور متعارف، تکنولوژی ابزار است و پیشرفت آن ما را به سوی آرمان‏شهر هدایت می‏کند. تکنولوژی وسیله‏ای است که می‏تواند به خدمت اهداف متعالی یا دانی و پست درآید و این به استفاده کننده از آن بستگی دارد. ولی آیا به راستی این چنین است؟
با ظهور انقلاب اسلامی این تصور در ما قوت گرفت که این امکان وجود دارد که ابزار و تکنولوژی را در مسیر اهداف دینی به خدمت گرفت و در ساخت جامعه‏ای اسلامی به کاربرد. ثمره و نتیجه این نوع نگاه چه چیزی برای ما به ارمغان آورده‏است؟ اگر حکومتی بر سر کار می‏آمد که متصف به صفت اسلامی نبود ولی سعی بر قرار گرفتن در مسیر توسعه داشت چه تغییری در جایگاه و دستاوردهای صنعتی و تکنولوژیک ما رخ می‏داد؟(2)
تا زمانی که تصوری ابزارگونه از تکنولوژی داشته باشیم امکان «پرسش از ماهیت» آن برای ما ممکن نخواهد بود.
فلسفه قرن‏هاست که تعلیم می‏دهد که علت بر چهار نوع است: علت مادی، علت صوری، علت غایی و علت فاعلی(3). این پرسش مطرح است که حتی اگر به تصور ابزارگونه از تکنولوژی رضایت دهیم آیا می‏شود در علت غایی آنها تغییر داد؟ و آیا ما تا به حال در فرآیند اخذ تکنولوژی به این پرسش درباره وسایل گوناگون پاسخ داده‏ایم؟ و اگر در صورت پاسخ به این پرسش آیا سعی در تغییر آن در فرآیند «بومی‏سازی» کرده‏ایم؟ و تا چه اندازه در این تغییر موفق بوده‏ایم؟ از این بگذریم که اصولاً چنین تغییری بدون انقلاب در ماهیت اشیاء ممکن است یا خیر؟
در این میان نباید از مشکلات و معضلاتی که استفاده تکنولوژی-چه در تلقی ابزارگونه و چه غیرآن- برای جهان چه در حوزه طبیعت و چه در حوزه اجتماعی پدید آورده است غافل شویم. این تصور که تکنولوژی خود می‏تواند اثرات مخربش بر طبیعت را جبران و یا حتی تقلیل دهد گرچه برای مدتی آرامش ایجاد می‏کند لیکن این پناهگاه وهمی بسیار زود ویران می‏شود. تکنولوژی در بستری از روابط و سازمان‏های غول‏پیکر علمی، اقتصادی و فرهنگی امکان بروز، ظهور و پیشرفت می‏کند. این پندار که تکنولوژی در نتیجه اکتشافات علمی پیشرفت می‏کند ما را بر آن داشته است که دانشگاه‏ها و مراکز علمی خود را گسترش دهیم؛ بی‏آنکه متوجه باشیم که گرچه تکنولوژی جدید از نظر تقویمی مؤخر است، به لحاظ ماهیتی که بر آن استیلا دارد، از نظر تاریخی مقدم است.
مشکلی که تکنولوژی برای ما-علاوه بر تخریب طبیعت- به ارمغان آورده‏است نابودی و در معرض خطر قرار دادن فرهنگ و تعالیم دینی ماست. به صورتی که تلاش ما در جهت استفاده ابزاری از وسایلی مانند تلویزیون و اینترنت نتوانسته است آثار مخرب و زیان‏بار آنها را محدود کند و در بیشتر موارد به عکس سبب تحریف برخی عقاید دینی شده‏است(4).
این پرسش‏ها و اشکالات تماماً بر این فرض استوار بود که تکنولوژی ابزار است و «خوب و بد» آن وابسته به این است که در دست چه کسی قرار دارد. شاید برای اهل فکر این پرسش‏ها کافی باشد که در نحوه ارتباط ما با تکنولوژی غرب(5) تشکیک کنند و در آن تأمل کنند. لیکن برای آنان‏که سخت در سیطره مسلمات این نوع از تمدن بشری‏اند تأمل در آن ناممکن و به منزله فروپاشی جهان واهی و خودساخته آنان است. از سوی دیگری اگر کسی به تأملی کوتاه در این پرسش بپردازد-اگر مجنون نشود- پرسش «چه می‏توان کرد؟» راه را بر تفکر او خواهد بست. اینکه بر فرض صحت تمامی این مسائل چه باید بکنیم، زمانی پاسخ داده می‏شود که پاسخی برای پرسش‏های فوق بیابیم فراتر از قلمروی تفکر حسابگرانه.
تأملات ما نباید ما را به این اندیشه دچار کند که می‏توانیم در سودای بازگشت به گذشته بر علیه تکنولوژی قیام کنیم-که این نه امکان‏پذیر است و نه مطلوب- و تکنولوژی را به عنوان امری شیطانی لعن کنیم. و نه خود را مقید به اطاعت کورکورانه از آن کنیم. با این توضیح سه‏گونه واکنش نسبت به تکنولوژی می‏توانیم داشته باشد: 1. اطاعت کورکورانه 2.عصیان کورکورانه 3. آزاد و اصیل.
آنچه ما را در برون رفت از این وضع یاری خواهد کرد پرسش از ماهیت تکنولوژی است. تکنولوژی دیگر ابزار نیست. و با این نگاه غیرابزاری به آن است که می‏توان از ماهیت آن پرسش کرد. لیکن مقصود ما از «ماهیت» همان معنای متداول آن نیست. در زبان رسمی فلسفه «ماهیت» عبارت است از آن چه یک چیز هست، یا چیستی، پاسخی است به پرسش از ماهیت. برای مثال، آنچه بر تمامی انواع درختان-بلوط، صنوبر، کاج- قابل حمل است خصلت واحد «درخت بودن» آنهاست. همه درختان واقعی و ممکن تحت همین جنس عام-[یا] «کلی»- قرار می‏گیرند. بنابراین آیا ماهیت تکنولوژی نیز از جنس عام همه امور تکنولوژیک است؟ اگر این امر صادق بود، آنگاه توربین بخار، دستگاه رادیو، شتابگر اتمی مصداقی از ماهیت تکنولوژی بود.
نسبت آدمی با تکنولوژی خود امری «غیرتکنولوژیک» است. اساس تعیین نوع واکنش آدمی نسبت به تکنولوژی عبارتست از اینکه بپذیریم، تکنولوژی:
اولاً امری خنثی نیست. در غیر اینصورت، یعنی پذیرش هویت خنثی و ابزاری تکنولوژی، چشم ما را به کلی بر ماهیت آن می‏بندد.
ثانیاً امری مبهم است، ماهیت تکنولوژی به مفهوم والایی مبهم است.
ثالثاً امری اسرارآمیز است. تکنولوژی امری اهریمنی نیست،‌ ولی ماهیت آن اسرارآمیز است
.
سخن گفتن درباره ماهیت تکنولوژی نیازمند بنیان‏های فلسفی و حکمی است که شرح قابل فهم آن در این مختصر نمی‏گنجد-هدف این نوشتار نیز این نبوده‏است. لیکن ما به عنوان داعیه‏داران صاحبان تمدن فردای بشریت، نیازمند تأمل در این باره هستیم. در سایه این خودآگاهی است که این امکان وجود دارد که بتوانیم در برابر غرب، تمدنی اسلامی را بنیان نهیم. در غیر این صورت دیر یا زود در ظواهر غرب مستحیل خواهیم شد.   

پی‏نوشت:
1. روش‏شناسی.            
2. گرچه دیدیم که اندیشه‏های مارکسیستی و لیبرالیستی و سردمداران آنان چه در آغاز انقلاب و چه در حال حاضر چه بر سر ما آورده‏اند. با این حال فرض محال، محال نیست.              
3. برای مثال در مورد یک جام نقره‏ای علت مادی، ماده سازنده آن، علت صوری یعنی صورت یا شکلی که ماده به آن در می‏آید. علت غایی(هدف یا غایت) برای مثال، مناسک قربانی که صورت و ماده جام مورد نیاز را تعیین می‏کند و علت فاعلی که خود معلول، یعنی جام واقعی ساخته شده را پدید می‏آورد و در این مورد همان نقره‏ساز است.
4. اشاره به محصولات سیمایی و سینمایی که با مضمون دینی و مذهبی تهیه و پخش می‏شود.
5. منظور از غرب در این نوشتار تمدن غرب که امروز جهان‏گیر شده‏است و منحصر به غرب جغرافیایی نمی‏شود.



نویسنده : - » ساعت 8:0 عصر روز سه شنبه 88 مهر 21


تأملی پیرامون مفهوم زمان و مکان نزد خدا
«خداوند لازمان و لامکان است». بحث بر صدق و اثبات این گزاره موضوع سخن ما نیست. به دلایل بسیاری صدق آن اثبات می‏شود. زمان و مکان مخلوق خداست و خداوند محاط مخلوق خود نمی شود. شاید درک و تصور آن به فهم معمول درنیاید، لیکن به بیان چند مورد و پرسش پیرامون آن خواهیم پرداخت.
1. علم خداوند و مسئله «جبر و اختیار»
یکی از اشکالات معمول که درباره این مسئله مطرح می شود تعارض اختیار انسان و علم خداوند به عمل انسان است. خداوند بی‏زمان است و در حیطه زمان محصور نیست، علم خداوند و عمل او نیز زمان‏مند نیست و علم و عمل او به سبب واقع شدن در عالم امکان و مادی است که دارای زمان می شود؛ در نتیجه علم او به عمل ما دلیل بر سلب اختیار نیست.
2. زبان متن مقدسخدا ساعت ندارد!

از آن زمان که با اتیمولوژی و اهمیت و جایگاه زبان در فرآیند تفکر و هرمنوتیک کمی آشنایی پیدا کردم، این پرسش همراهم بوده است. متن [واژه‏های] قرآن از جانب خداست، خداوند هم بی‏زمان است، لیکن از آنجا که کلمات [افعال] برای انتقال معانی چاره‏ای جز زمان‏دار شدن ندارند، زمان‏دار نازل می‏شوند. چه بسا زمان و معنایی که از آنها بطور معمول به ذهن متبادر می شود، منظور نباشند. و حقیقت قرآن آن است که واژه‏ها و افعال حجاب آن نشده اند.
آیه ابتدایی سوره مبارکه واقعه، از وقوع امری در گذشته خبر می دهد-با در نظر گرفتن زمان فعل، در نفسیر آمده است از آنجا که وقوع قیامت و رستاخیر و حسابرسی به اعمال و ... آن مقدار حتمی و تخلف ناپذیر است که زمان گذشته برای آن به‏کار رفته است. لیکن با توجه به آنچه بیان شد قیامت و بهشت و دوزخ و ... در نزد خداوند برپاست. قیامت و رستاخیر برای ما مخلوقات که در بند زمان و مکان هستیم هنوز واقع نشده است. بنابراین آنچه در سوره واقعه آمده است نه وصف بهشت و جهنم، بلکه گزارشی است از رخدادی در حال وقوع. السابقون السابقون,اولئک المقربون,فی جنت النعیم ...
[آیا ویژگی های دستوری و زبانی –و البته در درجه بعد واژگانی- در ایجاد و نضج تفکری شخصی مؤثر است؟! یعنی کسی به واسطه زبانی که با آن می اندیشد حیطه و فضا اندیشه‏ورزی او محدود می‏شود؟ آیا آموزش زبان‏های دیگر تأثیری-و یا تغییری- در این فرآیند دارد و یا شخص با زبان مادری خود می اندیشد؟ نمی دانم ترتیب صیغه‏هایی که در زبان‏های مختلف وجود دارد را چه کسانی مرتب کرده اند لیکن در زبان عربی صیغه ها از اول شخص غایب آغاز می شود و در فارسی و انگلیسی این ترتیب از اول شخص مفرد. از این تقدم می توان تنایجی گرفت که از بیان آن صرف‏نظر می‏کنم.]
3. ملائک و مسئله «خلقت انسان»
از آنجا که ملائک مجردند و جسم مادی ندارند بی‏مکانند و از آنجا که حرکت ندارند بی‏زمان. لذا علم ملائک از جنس علم خداوند است. با این زمینه به بررسی آیه 30 سوره مبارکه بقره خواهیم پرداخت که مربوط به خلقت نخستین انسان است.
«و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه,قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک, قال انی اعلم ما لاتعلمون.»
به قرائن فراوان فساد و خونریزی که ملائکه از آن خبر می دهند نمی تواند مربوط به نوع دیگری از انسان و یا شبه انسان‏هایی باشد. این پرسش مطرح است با توجه به علم ملائک و عقل محض بودن آنها چرا و چگونه چنین پرسشی ابراز می دارند؟!
حقیر می گوید- این آیه اشاره است به واقعه کربلا و منظور از فساد و خونریزی همانا به شهادت رساندن اصحاب امام حسین(ع) است و آنچه مورد اشاره خداوند است همانا مقامی است که امام حسین(ع) در همان زمان و مکان در نزد خداوند پیدا می کند. گویا ضعف –و شاید تفاوت- علم ملائک در درک غیب و باطن امور است. در ادامه همین آیات است که خداوند خطاب به ملائک می گوید که من غیب می دانم: «قال الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض». پیداست که بی زمانی و بی مکانی سبب علم به کل نمی‏شود. البته جای تذکر و تأمل بیشتر است که ملائک در پاسخ به درخواست خداوند درباره خبردهی آنها از «اسماء» ابراز می دارند:«لا علم لنا الا ما علمتنا». هویداست که این علم اگر اعطائی نباشد محدود شدنی به اراده خداوند است. که این هم جای پرسش و تأمل بیش از این دارد.
بماند تا وقتی دگر. 



نویسنده : - » ساعت 8:0 صبح روز یکشنبه 88 مرداد 25


تأملی مختصر در باب تکنولوژی(1)
مسئله ارتباط ما با غرب در ذهنم با مطالعه کتابی(1) از مرتضی آوینی پدید آمد. از آن زمان در این رابطه با دوستان گفت­وگو­هایی می‏کنیم و با هدف روشن شدن موضوع برای خودم مطالعه­ می‏کنم. البته نمی­توان نگفت که این موضع چندان هم روشن نیست و حتی شاید بسیار هم مبهم و محل بحث باشد. به نظر تا محل منازعات در این بحث دقیقاً مشخص نشود گفت‏وگو در این­باره پیچیده و در نهایت بی­نتیجه خواهد بود. آنچه به ذهنم به عنوان نقاط کلیدی می­رسد در زیر آورده­ام؛  
جهت­دار بودن تکنولوژی:
-آیا می­توان به تولیدات تکنولوژیک غرب به دید یک ابزار -که می­توانند به خدمت اهداف پست و یا عالی قرار گیرند- نگاه کرد؟! و آیا استفاده صحیح -و یا ناصحیح- از این ابزار به انسان­ها بستگی دارد و یا ماهیت آنها نوع خاصی از استفاده را بر کاربر تحمیل می‏نماید؟
علم تکنولوژیک:
-آیا تفاوتی بین علم جدید و قدیم وجود دارد؟ آیا علم در نظر و گفتار متقدمان و متجددان یکسان است؟! آیا علم جدید در ادامه علم قدیم و برگرفته از ذخایر دانشمندان مسلمان است؟ آیا پیشرفت بشر در ساخت ابزار را در ادوار تاریخی باید سیری مدام و پیوسته در جهت رفاه زندگی دنیوی دانست؟
فرار از سیطره جهان تکنیک:
-بر فرض جهت دار بودن تکنولوژی آیا می توان از سلطه آن مفری جست؟ این تلاش ممکن یا ناممکن است؟
غرب به مثابه کل واحد:
-اگر بپذیریم که غرب از لحاظ معنوی و فرهنگی دچار انحطاط شده است و این انحطاط به دلیل نوع نگاه بشر جدید(2) به جهان و ارتباط او با خداوند است، آیا این نوع نگاه انحرافی در تولیدات علمی او نیز مؤثر است؟ -و یا به‏طور واضح تر- آیا جامعه توحیدی می‏تواند از نتایج تلاش این بشر جدید بهره­مند شود و در مسیر قرب قرار گیرد؟ اگر بپذیریم بنیان‏های فلسفی و –به تبع آن-علوم انسانی غرب به کار جامعه توحیدی نمی­آید؛ آیا علوم تجربی و ابزارهای آن نیز چنین است؟ و یا بهتر بگوییم آیا غرب را به مثابه یک کل واحد باید مورد بررسی قرار داد و یا می‏توان آن را-اعم از علوم انسانی، تجربی و ...- به دو دسته خوب و بد تقسیم کرد و به گزینش خوب­ها پرداخت و بدهایش را وانهاد؟
کسانی از دیدگاه خود به پرسش­هایی که مطرح شد پاسخ گفته­اند. این پرسش­ها در دو سطح غیر مسقیم و مسقیم با مسئله تکنولوژی ربط پیدا می­کنند. امید می­رود در آینده به شرح برخی موارد از دیدگاه‏های مختلف بپردازیم.
 از دوستانی که به این بحث علاقه­مندند نیز تقاضا دارم تأملات خود را درباره مکتوب نمایند و در اینجا و یا وب­گاه‏های شخصی­شان به نقد بگذارند.
پی­نوشت:
1. توسعه و مبانی تمدن غرب.
2.ر.ک به: درباره نیهیلیسم در همین وب­گاه.



نویسنده : - » ساعت 10:29 عصر روز چهارشنبه 87 بهمن 2