قرآن - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


قرآن - عقل آباد|و شاید همان ناکجا


درباره نویسنده
قرآن - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
-
تماس با نویسنده
[مقالات در باشگاه اندیشه]
[English ver]


آرشیو وبلاگ
درباره نیهیلیسم
قاب شیشه‏ای
درباره تکنولوژی
درباره فلسفه
مکاتب ادبی
میز مطالعه
درباره جراید
درباره غرب
درباره قرآن
درباره پوپر
سیاست
ارغوانیه
لاطائلات
یادنامه
وقایع


.::دوستان::.
حسین کاشانی
آنتن!
نائب
در محضر نور
تشریک
زکریا راحل
دهقان فرد
حامد زمانی
محمد نمازی
حامد فتاحی
محمد الیاس
سعید رضایی
سعید اعوانی
محمد میلانی
محمد بطحایی
روح الله رجبی
سهیل اسدی
فرهاد جعفری
محمد منتظری
محمد آل حبیب
محمدرضا باقری
محمد علی زرین
علیرضا رحمانی
رضا عسگریفر
سلمان محمدی
روح الله رشیدی
محمد علی بیگی
سید مجید کمالی
احسان محمودپور
شهاب اسفندیاری
محمود احمدی نژاد
مهدی ابراهیم زاده
سید جعفر حسینی
سید مهدی موسوی
علی رضا مکاریان پور
مسعود مسیح تهرانی
محسن حسام مظاهری
حسن باقری
وحید هاشمی
علی رضا قربانی
محمد علی سافلی
علی رضا عالمی

.::پیوندهای وب گاه::.
حرف ما [28]
پایگاه نشریات [20]
دکتر کچوییان [57]
سنت گرایان [68]
دکتر سروش [176]
رضا امیرخانی [123]
استاد مطهری [46]
علامه جعفری [58]
دکتر خسروپناه [82]
دکتر رضا داوری [134]
آیت الله مصباح [59]
مصطفی ملکیان [119]
دکتر احمد فردید [165]
سید مرتضی آوینی [74]
سید منیرالدین حسینی [78]
[آرشیو(26)]

نغمه


از بروز شدن ارغوان آگاه شوید
 
لوگوی وبلاگ
قرآن - عقل آباد|و شاید همان ناکجا

هر گونه استفاده از مطالب بدون کسب اجازه ممنوع است
v.nasirikia@gmail.com
مدرسه علمیه مشکوه  RSS 

ارغوانیه:
1. «عباد» جنبش وبلاگی‏ای راه‏انداخته است درباره شیعیان یمن.
به زودی یادداشتی در این باره خواهم نوشت. شما هم به آن بپیوندید.
2. چند توصیه طلبگی:
* صبح‏ها ساعت 5/6 تفسیر آقای جوادی را از رادیو معارف گوش کنید.
بسیار راه‏گشاست.
* این سایت(+) امکان تحصیل اینترنتی علوم حوزوی را فراهم کرده.
گمان کنم برای همه طلاب مفید باشد.
* برای تقویت عربی، استماع بسیار مفید است.
رادیو عربی تهران بسیار مناسب است.
* این وبلاگ را هم ببینید و حالش را ببرید.(+)
3. دهه اول ذی الحجه اعمالی دارد که زیاد هم نیست.
روزه‏اش هم مستحب است. به مفاتیح رجوع کنید. التماس دعا
4. «حاجی ما» هم دارد کم کم  می رسد به عرفات!

در بارگاه قدس که جای ملال نیستالله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر(1). و بنده و شمایی که همه چیز را در مادیات می‏بینیم و معنای رزق را همان خورد و خوراک و دخل و خرج روزمره‏مان می‏بینیم؛ بین‏اطلوعین را هم اگر به زور خودمان را بیدار نگه‏داریم انتظار داریم آن روز کسب‏بان پررونق‏تر باشد. گرچه بعضی از مفاهیم را بتوان به جهان ماده تسری داد، لیکن نباید معنای اصلی و کلی آن مهجور واقع شود.
الرزق رزقان فرزق تطلبونه و رزق یطلبکم‏(2). نمی‏دانم همه آنچه امروز بر ما گذشت همه‏اش به واسطه خان کرم حضرت جواد(ع) بود و یا نه؟! لیکن بی‏شک بخشی از آن بود. امروز روز نیکی بود، به واسطه چند چیز. و من نتوانستم اینها را رها کنم و به بهانه‏ای دیگر بنویسم.
1. چهارشنبه‏های «مشکات» روز سرخوشی است. لیکن امروز چندین مناسبت به آن سرخوشی افزود.
ترجمه قرآن تمام شد و از شنبه مرور نزدیک آغاز خواهد شد(3). و اگر نبود آغاز تفسیر سطحی -به ترتیب شأن نزول- هر دم از غم به پایان رسیدن آن قالب تهی می‏کردیم. و انس و نشستی اندکی که به واسطه همین مجالست با قرآن برای‏مان حاصل شد لطف و رحمتی بود از جانب پروردگار، وگرنه ما آنی نبودیم که شایسته چنین موهبتی باشیم.
2. شاید تا به امروز خود را این مقدار به تحولی که واسطه انقلابی اسلامی در جهان صورت گرفته است -و جهان را آبستن تحولاتی بس عظیم‏تر نموده است- نزدیک نمی‏یافتیم. امروز که «استادمان» به واسطه روضه حضرت جواد(ع) شرف حضور به محضر «ولی‏امرمان» را یافته بود و در حاشیه آن گزارشی درباره «مدرسه‏مان» داده بودند، با تعجب جواب شنیده بودند که موضوع را خودشان پیگر هستند و توصیه فرمودند با قوت «راه‏تان» را ادامه دهید. و «سلامی» که ما رسانده بودیم و ایشان هم سلامی بر «ما».
و کجا خود را این‏همه نزدیک به تأییدات رهبرمان یافته بودیم؟!
و چه خوش است پیمودن مسیری که هر لحظه‏اش مورد رضایت ولی باشد!
3. و به خیال‏مان است که اختیارمان را به خودمان واگذار کرده‏اند.
کم‏کم، ما که ساکنان «شبانه‏روزی مشکات» هستیم به دختران آفتاب و مهتاب ندیده(3) مبدل شده‏ایم که آخر هفته‏ها مانند مسافران جدید این ابرشهر بی‏در و پیکر، هنگامی که برای دید و بازدیدی از پدر و مادرمان به خانه برمی‏گردیم، عجایب آدم‏ها و زرق و برق‏اش حال‏مان عوض می‏کند.
و در میان این ابرشهر، گویا خیابان ایران شهری دیگری است در میان آن. در و دیوارش، مردمانش، مسجد و مدرسه‏اش، مغازه‏هایش و ... گونه دیگری هستند که شاید هیچ کجای تهران- این ابرشهر بی‏در و پیکر- این گونه نباشد.
و به خیال‏مان است که اختیارمان را به خودمان واگذار کرده‏اند. از آن سر شهر-و دقیقاً از آن سر شهر، به قصد درس استاد اخلاقی آمده‏ایم اینجا. و ای دل، که چقدر غافلی که خدا نماز جماعت در مسجد سادات-و همان مسجدی که خاطرات مدرسه امام عصر(عج) و نمازجماعت‏ها با اسماعیل را زنده می‏کند- و ذکر امام حسین(ع) را باید مقدر کرده و تو به دنبال چیز دیگری هستی.
4. باران را همیشه دوست داشتم. اگرچه خیلی‏ها-موتورسوارها، راننده‏ها و خیلی‏های دیگر- دل‏خوشی از آن ندارند. و باران رحمت است.
و امروز روز وسعت رحمت خدا بود بر ما.
خدایا شکرت! به خاطر بسط رزقت؛
و به خاطر قبض رزقت.

پی نوشت:
1. سوره مبارکه رعد/26.
2. امالی صدوق ص 293.
3. امتحان ترجمه و اعراب قرآن، هر روز 4 جزء.
4. از حیث عدم حضور در کوی و برزن که البته از این نوع دختران دیگر یافتی نشود، و یا کمتر یافت شود.



نویسنده : - » ساعت 10:19 عصر روز چهارشنبه 88 آبان 27


ارغوانیه:
* درباره این روزها و وضعیت تحصیل‏
در جای دیگری و در آینده در اینجا خواهم نوشت.
فقط این را بگویم که فی الجمله خوش‏حالیم.
* مگر می‏شود آدم شعرش را پس بگیرد؟!
طبع من از غزل گفته پشیمان شده است
برسانید به او: شعر مرا پس بدهد

* یک جریان سیاسی چقدر باید ورشکسته باشد که برای رهبرش تولد بگیرد؟!
آنچه باز هم در بیانیه موسوی هویدا شده است خوی دیکتاتوری اوست.
الآن که فضای مطبوعاتی در دست سبزهاست چرا این آقا کمی سعه صدر نشان نمی‏دهد؟!

* حجاریان هم آزاد شد. باید دید موضعش را عوض می کند و رفتار سبزها با او چگونه است.
* واقعاً انتظار کروبی از خبرگان رهبری چه بود؟!
این شیخ انتهای بلاهت است. منتظر محاکمه اش هستیم.
* دوستمان اقدام به نوشتن مطلب عربی نموده است.
ایده خوبی است. شاید من هم چنین کنم.
* لری کینگ هم چشید آن چه موسوی چشید!
فکرش را بکنید موسوی جای احمدی نژاد نشسته بود. سیادتش را هم منکر می شد. چیز!
* مطلب و موضوع بسیار است که باید اینجا بنویسم.
* این را هم گوش کنید و حالش را ببرید.(+)
 محل جدیدمان اینترنت ندارد و البته قرار است وایرلسش(!) راه بیفتد.
این شاید دوماهی طول بکشد.ببخشید از اینکه در پاسخ نظراتتان و به روز رسانی تآخیر می‏افتد.


اشاره:
درباره تفکر آوینی این پرسش مطرح است که «نسبت او با فردید و شاگردانش چه بوده است؟». دسته ای خواسته‏اند او را فردیدی نشان بدهند و دسته‏ای دیگر چنین ارتباطی را انکار کنند. اگر قرار باشد کسانی او را به فردید بچسباند قطعاً امثال رجبی و داوری باید این کار را بکنند-و البته کسان دیگر هم ممکن از باب تخریب او بخواهد چنین کنند که در اینجا منظور نظر نیستند. نظرات اینها می تئاند مهم باشد. البته نمی‏شود رابطه او را با شاگردان مطرح فردید کتمان کرد. لیکن پیروی و شاگردی یک چیزی و هم‏سخنی چیز دیگری.
دسته‏ای که دوست دارند این ارتباط را انکار کنند بر این گمانند که اتصال او به فردید سبب جدایی تفکر آوینی از اندیشه امام(ره) و یا بسیجیان می‏شود. این توهم و واهمه است که رسانه شخم تیتر می‏زند که :«شهید آوینی با امام و بسیجیان همدل است نه با هیدگر». اینها همان‏هایی هستند که آوینی را از جانب تحجرشان می‏آزردند. بعد از شهادتش هم گفتند که با شهادت عاقبت به خیر شد!
آنچه در ادامه می‏آید گزیده‏هایی از مصاحبه‏های رجبی، زرشناس و فراستی درباره آوینی، تفکرش و نسبتش با دکتر فردید. در آینده بازهم به این پرسش خواهیم پرداخت.

1.زمان کشف اهمیت کار آوینی می‏رسد
«بعد از بازگشایی دانشگاه‌ها، به دلیل اینکه دکتر فردید بازنشسته شده بود برای ایشان
به عنوان استاد حق‌التدریس دوره فوق لیسانس در دانشگاه تهران تدریس گذاشته بودند، آن موقع هنوزکلاس‌های مقطع دکترا دایر نشده بود. آقای دکتر سروش در آن دوران به دلیل نفوذ زیادی که خودش و همفکرانش در شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند، در تمام مراکز حساس آموزش عالی، آموزش و پرورش و صداوسیما سخنرانی می‌کرد. سخنرانی‌های ایشان هر هفته از صداوسیما و رادیو پخش می‌شد و مطالب و نوشته‌های ایشان در آموزش و پرورش با عنوان بینش اسلامی و در دانشگاه به عنوان معارف اسلامی کتاب شده بود و اجباراً همه باید نوشته‌های ایشان را می‌خواندند.
کتاب‌های ایشان هم در تیراژ انبوه از انتشارات حکمت چاپ می‌شد و کسانی که می‌خواستند استخدام شوند بر اساس کتاب‌های سروش گزینش می‌شدند. به هر حال ایشان آن زمان نفوذ سیاسی قاطعی داشت و هرکسی را که با فکر ایشان مخالف بود، پاک‌سازی می‌کردند. درهمان دوران دکتر فردید به دلیل اینکه در یکی از کلاس‌هایش از سخنرانی‌ آقای سروش انتقاد کرده بودند با حکمی که از یک مرجع عالی اجرایی گرفته‌ بودند از تدریس بر کنار شد. این حکم به آموزش عالی و بعد از آن هم به دانشگاه تهران ابلاغ شد که از تدریس آقای دکتر فردید به دلیل انتقاد از دکتر سروش، جلوگیری می‌شود.اگر حرفهای آوینی را باور کنید به دردسر می افتید

بعدها نکته عجیبی را آقای دکتر حداد عادل به من گفت. ایشان می‌گفت که من با این که با آقای سروش سابقه هم کلاسی یا حتی همسایگی داشتم (در آن زمان حتی با هم یک کتاب را منتشر کرده بودند و ایشان جز محبت به آقای سروش کار دیگری نکرده بودند) باکمال تعجب بعد از چند سال متوجه شدم که دکتر سروش به همه دوستان و نزدیکانش سپرده بود که من را در هیچ کاری دخالت ندهند. من خیلی تعجب کردم و گفتم چرا با شما؟ ما با برچسب شاگرد دکتر فردید بودن تکلیفمان روشن بود. ولی آقای حدادعادل مشی دیگری داشت و هرچند طرز تفکرش با آقای سروش فرق می‌کرد، ولی با ایشان مخالفتی از نوع آقای دکتر فردید نداشت. نوع برخورد آقای حدادعادل برخورد ملایمی است و مانند دکتر فردید تند نبود. ولی ایشان خودشان هم خبر نداشتند که مدت‌ها است توسط دکتر سروش سانسور می‌شوند.

اما آن چه مسلم است آقای آوینی از طریق آقای مددپور که بیشترین ارتباط را با هم داشتند و بعدها هم از طریق دکتر داوری در جریان افکار دکتر فردید و حقیقت فکری و حکمی ایشان قرار گرفتند. مرحوم مددپور می‌گفتند که بارها شده بود من مسئله‌ای را مطرح می‌کردم که برای آقای آوینی تازگی داشت و فردا در همان باب از ایشان چیزهایی می‌شنیدم که برای خود من آموزنده بود، این که دیگر تقلید نیست، تعارف یا شکسته نفسی هم نیست. اینها انکشافات روحی است که عنایات خداوند است و چیزی نیست که به هر کسی داده شود. بنابراین ایشان این چنین شأنی داشت و این را چند بار مرحوم مددپور به من گفتند. حالا شما دکتر فردید، دکتر داوری یا هر کس دیگری را به جای آقای مددپور بگذارید. شهید آوینی فلسفه می‌خواند و طبق گفته مرحوم مددپور نکاتی را فردایش می‌گفت که برای خود ایشان آموزنده بوده. لذا برای این‌جور افراد یک مقدار سطحی است که بگوییم از این به آن رسیدند (از این فرد به دیگری) رسیدند. این در حد همین متفکران روزنامه‌ای است که من به آنها می‌گویم شخصیت‌های کاغذی چون فقط در همین روزنامه‌ها مطرح می‌شوند. مثلاً می‌گویند فلانی حرفش را از این یا آن گرفته و حتی منبع را هم ذکر نمی‌کنند.

به اعتقاد من شهید آوینی یکی دودهه دیگر یکی از مهمترین شخصیت‌های مطرح خواهدبود حداقل در حوزه کارهای سمعی و بصری که ایشان در روایت فتح انجام داده است. تا زمانی که جمهوری اسلامی از طرف قدرت‌های حاکم امپریالیست بایکوت شده، یک حجابی هست روی این کار. به محض اینکه تزلزلی در ارکان این سلطه ایجاد شود خواهیم دید که شخصیت شهید آوینی و آثارش چقدر موضوع تحقیقات قرار خواهد گرفت، حداقل آثارش که به عنوان روایت فتح به صورت جاویدان از ایشان به جامانده است.
ما این‌ فیلم ها را دست کم نگیریم، یک چیز قریب به اعجاز است که آدم دوربین به دست بگیرد و برود خط مقدم، فیلمبرداری کند، فیلم‌ بسازد و یک چنین شاهکاری را ارائه دهد. اما زمان کشف اهمیت این کارها هنوز فرا نرسیده است. خواهید دید که هرچه جلو برویم نه در ایران بلکه در جهان اعتبار این آثار بیشتر شناخته‌ می‌شود و روزگاری خواهد آمد که کسانی که امروز به نام روشنفکری یا حتی روشنفکری دینی می‌خواهند در این امور ایجاد مشکل کنند ازعقب‌ماندگی خودشان چقدر شرمنده می‌شوند.»
*محمد رجبی
دسترسی به متن کامل مصاحبه

2. اندیشه های شهودی آوینی
«فردید را اصلاً ندیده بود.
با جرئت عرض می‌کنم که اصلاً‌ ایشان را ندیده بود.یعنی یک بار هم که ما رفتیم، ایشان نیامد. ... ایشان اصلاً مستقیم یا غیر مستقیم شاگر دکتر فردید نبودند و خود ایشان هم از این حرف بسیار ناراحت می‌شد. شهید آوینی معتقد بود که «این حرف‌هایی که من می‌زنم از تفسیر قرآن گرفته‌ام و اصلاً از دکتر فردید نگرفته‌ام. من فردید را اصلاً نمی‌شناسم». یعنی ایشان معتقد بود زمانی که آن حرف‌ها را مطرح کرده است،‌ اصلاً دکتر فردید را در آن زمان نمی‌شناخته است.ایشان قابلیت‌هایی داشت که حالا نمی‌دانم باید آن را جنبه‌هایی از اندیشه شهودی نامید یا وجوه دیگر تفکر یا هر چیز دیگر، و براساس آن، دریافت‌های شهودیِ عجیب و غریبی داشت و البته هیچ‌گاه فرصت نکرد این‌ها را مکتوب کند... ایشان معتقد بود که اصلاً بحث اومانیسم را از تفسیر قصة‌ آفرینش در قرآن گرفته است؛ یعنی از آن بحثی که انسان در آن هبوط می‌کند و توبه می‌کند و ...او می‌گفت در اینجا یک «توبه تاریخی» صورت گرفته و اصطلاح معروفی هم داشت به نام «عصر توبة‌ بشریت». می‌گفت با انقلاب اسلامی عصر توبه بشریت آغاز شده است و این‌ها را دقیقاً تطبیق می‌داد با فرازهای قصة‌ آفرینش در قرآن.»
*
زرشناس
دسترسی به متن کامل مصاحبه


3. لطفاً ادا در نیاورید!
«گفتمانی را که بعدها دوم خردادی‌ها ادایش را درآوردند به طور جدی در سوره پیاده کرد و هنوز هم در جای دیگر انجام نمی‌شود. من به وحید جلیلی هم‌، وقتی می‌خواست دوره جدید سوره (دوره چهارم) را دربیاورد گفتم: وحید باید این تیپی جلو بروی. گفت: من می‌خواهم مجله پایگاه بچه مسلمان‌ها باشد. گفتم: میل خودت است اما تجربه من در سوره آوینی این طور می‌گوید.
... مرتضی می گفت: در سینما وقتی یک فیلمساز حاضر شود تفکر روشنفکری‌اش را کنار بگذارد
و در پلان آخر از عزاداری امام حسین حرف بزند وضع درستی دارد.
*فراستی
دسترسی به متن کامل مصاحبه



نویسنده : - » ساعت 11:51 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 9


تأملی پیرامون مفهوم زمان و مکان نزد خدا
«خداوند لازمان و لامکان است». بحث بر صدق و اثبات این گزاره موضوع سخن ما نیست. به دلایل بسیاری صدق آن اثبات می‏شود. زمان و مکان مخلوق خداست و خداوند محاط مخلوق خود نمی شود. شاید درک و تصور آن به فهم معمول درنیاید، لیکن به بیان چند مورد و پرسش پیرامون آن خواهیم پرداخت.
1. علم خداوند و مسئله «جبر و اختیار»
یکی از اشکالات معمول که درباره این مسئله مطرح می شود تعارض اختیار انسان و علم خداوند به عمل انسان است. خداوند بی‏زمان است و در حیطه زمان محصور نیست، علم خداوند و عمل او نیز زمان‏مند نیست و علم و عمل او به سبب واقع شدن در عالم امکان و مادی است که دارای زمان می شود؛ در نتیجه علم او به عمل ما دلیل بر سلب اختیار نیست.
2. زبان متن مقدسخدا ساعت ندارد!

از آن زمان که با اتیمولوژی و اهمیت و جایگاه زبان در فرآیند تفکر و هرمنوتیک کمی آشنایی پیدا کردم، این پرسش همراهم بوده است. متن [واژه‏های] قرآن از جانب خداست، خداوند هم بی‏زمان است، لیکن از آنجا که کلمات [افعال] برای انتقال معانی چاره‏ای جز زمان‏دار شدن ندارند، زمان‏دار نازل می‏شوند. چه بسا زمان و معنایی که از آنها بطور معمول به ذهن متبادر می شود، منظور نباشند. و حقیقت قرآن آن است که واژه‏ها و افعال حجاب آن نشده اند.
آیه ابتدایی سوره مبارکه واقعه، از وقوع امری در گذشته خبر می دهد-با در نظر گرفتن زمان فعل، در نفسیر آمده است از آنجا که وقوع قیامت و رستاخیر و حسابرسی به اعمال و ... آن مقدار حتمی و تخلف ناپذیر است که زمان گذشته برای آن به‏کار رفته است. لیکن با توجه به آنچه بیان شد قیامت و بهشت و دوزخ و ... در نزد خداوند برپاست. قیامت و رستاخیر برای ما مخلوقات که در بند زمان و مکان هستیم هنوز واقع نشده است. بنابراین آنچه در سوره واقعه آمده است نه وصف بهشت و جهنم، بلکه گزارشی است از رخدادی در حال وقوع. السابقون السابقون,اولئک المقربون,فی جنت النعیم ...
[آیا ویژگی های دستوری و زبانی –و البته در درجه بعد واژگانی- در ایجاد و نضج تفکری شخصی مؤثر است؟! یعنی کسی به واسطه زبانی که با آن می اندیشد حیطه و فضا اندیشه‏ورزی او محدود می‏شود؟ آیا آموزش زبان‏های دیگر تأثیری-و یا تغییری- در این فرآیند دارد و یا شخص با زبان مادری خود می اندیشد؟ نمی دانم ترتیب صیغه‏هایی که در زبان‏های مختلف وجود دارد را چه کسانی مرتب کرده اند لیکن در زبان عربی صیغه ها از اول شخص غایب آغاز می شود و در فارسی و انگلیسی این ترتیب از اول شخص مفرد. از این تقدم می توان تنایجی گرفت که از بیان آن صرف‏نظر می‏کنم.]
3. ملائک و مسئله «خلقت انسان»
از آنجا که ملائک مجردند و جسم مادی ندارند بی‏مکانند و از آنجا که حرکت ندارند بی‏زمان. لذا علم ملائک از جنس علم خداوند است. با این زمینه به بررسی آیه 30 سوره مبارکه بقره خواهیم پرداخت که مربوط به خلقت نخستین انسان است.
«و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه,قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک, قال انی اعلم ما لاتعلمون.»
به قرائن فراوان فساد و خونریزی که ملائکه از آن خبر می دهند نمی تواند مربوط به نوع دیگری از انسان و یا شبه انسان‏هایی باشد. این پرسش مطرح است با توجه به علم ملائک و عقل محض بودن آنها چرا و چگونه چنین پرسشی ابراز می دارند؟!
حقیر می گوید- این آیه اشاره است به واقعه کربلا و منظور از فساد و خونریزی همانا به شهادت رساندن اصحاب امام حسین(ع) است و آنچه مورد اشاره خداوند است همانا مقامی است که امام حسین(ع) در همان زمان و مکان در نزد خداوند پیدا می کند. گویا ضعف –و شاید تفاوت- علم ملائک در درک غیب و باطن امور است. در ادامه همین آیات است که خداوند خطاب به ملائک می گوید که من غیب می دانم: «قال الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض». پیداست که بی زمانی و بی مکانی سبب علم به کل نمی‏شود. البته جای تذکر و تأمل بیشتر است که ملائک در پاسخ به درخواست خداوند درباره خبردهی آنها از «اسماء» ابراز می دارند:«لا علم لنا الا ما علمتنا». هویداست که این علم اگر اعطائی نباشد محدود شدنی به اراده خداوند است. که این هم جای پرسش و تأمل بیش از این دارد.
بماند تا وقتی دگر. 



نویسنده : - » ساعت 8:0 صبح روز یکشنبه 88 مرداد 25

<      1   2