ارغوانیه:
* این یادداشت را اوایل تابستان نوشته بودم.
به هر ترتیب انتشارش افتاد به این زمان.
* خیلی علاقهمندانم یادداشتها قرآنی را شروع کنم.
لیکن گمان کنم تا حدود یک ماهی فرصت نوشتم نداشته باشم.
یا حق
دل شکسته
محصول 1387
نویسنده و کارگردان : علی روئین تن
بازیگران: شهاب حسینی، بیتا بادران، خسرو شکیبایی، محمود پاک نیت، رضا رویگری، فریبا کوثری، شقایق فراهانی، فریبا جدی کار، میرطاهر مظلومی، رحمان حقیقی، سیما مطلبی، محرم زینال زاده و ...
تهیه کننده: موسسه فرهنگی شهید آوینی و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
اشاره:
نوشته زیر اولین بخش از قسمت قاب شیشه ای است که خیلی قبل تر مدخلی برآن نوشته بودم.
دانشجوی شهرستان بودن مزایا و معایبی دارد؛ بهتر می دانند آنها که اینگونه اند و این گونه بوده اند. شرحش را در آینده نزدیک اینجا خواهم نوشت. یکی از ویژگی هایش سفر است. اصولاً سفر بر حضر ترجیح دارد. ولی اگر قرار باشد هفته یک بار، دوهفته یکبار یا ماهی یکبار بروید و بیایید شاید دیگر معنای سفر نداشته باشد. بگذریم.
یکی از مزایای این سفرها پدیده ای است که بنده اسمش را گذاشته ام «فیلم اتوبوسی». و ما ادراک فیلم اتوبوسی. و تو چه می دانی که فیلم اتوبوسی چیست؟! برای دانشجویان بومی شرح بدهم که «فیلم اتوبوسی» به فیلمی اتلاق می شود که در اتوبوس برای گذران زمان پخش می شود. صفحه نمایشی با مساحت 15 اینچ، با صدای نه چندان مناسب. اغلب تکراری و گاهاً حال به هم زن. نمونه های مختلف از کشورهای مختلف در بازار موجود است. هندی، امریکایی، ایرانی و ... . اگر جزو آن دسته دانشجویان مامانی هستید که هر هفته قصد دیدار می کنید سعی کنید در یک ساعت سفر نکنید. تجربه نشان داده است که رانندگان علاقه ای به تعویض فیلم ها ندارند. فکرش را بکنید از فیلم هندی بدتان بیاید و مجبور باشید در عرض سه ماه 5 بار یک فیلم هندی را ببینید.
بارها به دوستان گفته ام که اگر هر سفر یک فیلم متفاوت می دیدیم طی 4 سال یکبار سینمای بعد از انقلاب را مرور کرده بودیم و شده بودیم یک فیلم بین حرفه ای. حالا که چنین نشده است و ما آن نشدیم.
سینمای ایران اگر هیچ نسبتی با چیزی شبیه سینمای اسلامی-که به آن معتقد نیستم-نداشته باشد توانسته است در همه محصولات خود سنت حسنه رسول الله را رواج بدهد-که النکاح سنتی. «دل شکسته» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
سینمای ایران-و به خصوص در یک دهه اخیر-آن قدر با محصولاتش سلیقه مخاطب را پائین آورده است که با دیدن فیلمی همچون «دل شکسته» احساس خوبی به آدم دست بدهد.
دل شکسته اولین ساخته علی روئین تن است که شهاب حسینی نقش اول آن را بازی می کند. داستان فیلم ماجرای یک دانشجوی پسر مذهبی(امیرعلی دوران) است که به امر استادش مجبور است پایان نامه اش را با یک دختر قرتی(نفس خجسته) بنویسد. دختر در ابتدا امیرعلی را متحجری خشکه مقدس می داند و معتقد است تفاوت فکری آنها مانند زمین و آسمان است.
قاعدتا هم چو منی باید از فیلمی که در آن از مذهبی ها افرادی متفکر و منطقی با سعه صدر نشان داده می شود حوشحال باشم و نمی توانم این حوشحالی را ابراز نکنم. من و امثال منی که شبه تیپ خود را در کمتر فیلمی دیده است. مذهبی هایی که ما دیده ام سوای سینمای دفاع مقدس یا بسیجی های «نان، عشق، موتور هزار» بوده اند یا شریفینیای «دنیا». یا متحجر و نه فهم بوده اند یا دنبال ناموس مردم یا یک مسئول خشک و ریاکار.
آنچه دل شکسته می خواهد نشان بدهد فاصله میان تیپ مذهبی و قرتی های ثروتمند است و تقابل آنها. گرچه تا حدودی به قضاوت یک طرفه نشسته است. از آن جهت که ماحصل کار تقریب این دو تیپ و متمایل به مذهبی هاست که خوب با نماد «چادری شدن نفس» جلوه می کند. پرخاش ها و بدبینی این قرتی ها و احساس سیاه کردن جامعه و اعمال قدرت مذهبی ها در رفتار «نفس» در صحنه های آغازین به خوبی نشان داده شده است.
موضوع دیگری که نویسنده می خواهد به آن اشاره کند شعاری نبودن آرمان های انقلاب است. در ابتدای فیلم این آرمان ها شعارهای جهان سومی خوانده می شود. لیکن در ادامه و در برخورد با شخصیت های داستان «نفس» به واقعی بودن این آرمان ها پی می برد.
جذابیت سینما به سه چیز است؛ شهوت، وهم و خشونت. با توجه به امکان ها و محدودیت های تکنیکی سینمای ایران کارگردان ایرانی به سمت شهوت کشیده می شود و اسلام هم دست و پای آقایان را بسته است. و یا مانند امثال مجیدی می رود به سمت سینمای به اصلاح معنویت. که مخاطب چندانی هم ندارد. دل شکسته هم وقتی وارد این فرم می شود زیبایی اش از دست می رود.
نکته دیگر آنکه چند وقتی است فیلم هایی ساخته می شود که کارگردانشان سعی دارد به نوعی شعایر مذهبی و مخصوصاً امام حسین(ع) را به نوعی وارد داستان کنند(مانند «دست های خالی»). قضاوت اینکه این کار خوب است یا نه کمی مشکل است. به نظر این صحنه ها به جز درآوردن اشک مخاطب کارکرد دیگری ندارند.
پیشنهاد من به همه کارگردان هایی که می خواهند فیلمی بسازند که داستان یا قسمتی از داستان به نوعی با دانشگاه و فضای دانشجویی ارتباط پیدا می کند این است که چند هفته ای در دانشگاه رفت و آمد و با دانشجویان حشر و نشر داشته باشند. بعد از دیدن سریال «ترانه مادری» و «دل شکسته» دارم به این نتیجه می رسم که دانشگاه ما با بقیه دانشگاه ها تفاوت دارد.
اضافات به تاریخ 30/7/88:
امروز که اضافه را مینویسم 3 بار دیگر «دل شکسته» را اجباراً دیدهام. خوب است اگر کسی بخواهد نقدی بر فیلم یا چیزی از این قبیل بنویسد فیلم منظور را حداقل یک بار دیگر ببیند. با این حال چند وقتی از آن 3 بار بازدیدن فیلم میگذرد و آنچه میخواستم آن وقت بنویسم در ذهنم بسیار کمرنگ شده اند. به حال هر میتوان به متن بالا اضافه کرد:
1. کارگردان بسیار جانبدارانه عمل کردهاست. و بیشتر جانب متدینین را گرفته. و یا حداقل میخواسته است که چنین کند.
2. من نمیدانم که مسئله حجاب خانمها شده است مهمترین و تنهاترین مسئله فرهنگی ما؟
3. خاطرم نیست! فقط میدانم سه مورد میخواستم اضافه کنم. نمی دانم دوتای قبل هم همانها بوده اند یا نه؟!