مکتب ادبی ناتورالیسم
نقد داستان «انتری که لوطیش مرده بود» نوشته صادق چوبک.
گزیده ای از درس گفتارهای رضا نجفی/ و نقد کامران پارسی نژاد.
ناتورالیسم نسبت به مکاتب ادبی دیگر چارچوبهای مشخصتری دارد و تمایز آن از دیگر مکاتب ادبی سهلتر میباشد. اگر بخواهیم تعریف سادهای از آن ارائه دهیم میتوانیم بگوییم نوعی «رئالیسم افراطی» است. ناتورالیسم از فلسفه وارد ادبیات شد و پیش از آن در نقاشی ظهور پیدا کرده بود. شاید در ترجمه آن به «طبیعت گرایی» با رمانتیسم اشتباهی روی دهد؛ ولی باید توجه داشت که معنای آن «ماده گرایی» و یا به نوعی «ماتریالیسم» است که همان معنای قدیم «طبیعیون» در زبان ما را دارد.
اغلب نویسندگان این مکتب مادهگرایانی بودند که تحت تأثیر انقلاب صنعتی و رشد علمی که در اروپا بوجود آمده گمان میکردند که علم به واسطه «معجزه تکنولوژی» تمام مشکلات را از میان خواهد برد و بشر را به خوشبختی میرساند-لیکن چنین نشد. و نوعی علم باوری در آنها وجود داشت. شاید عمر کوتاه ناتورالیسم هم به دلیل شکست خوردن آن علم باوری شدید اولیه بود.
ناتورالیستهاسعی داشتند تا روش علمی را وارد ادبیات نمایند. آنها تحت تأثیر نظریات داروین و داروینیسم و نظریه های وراثت به نوعی «دترمینیسم» معتقد بودند و بشر را تحت تأثیر گونهی جبر وراثت، جبر محیط و جبر لحظه میدانستند. و به این تربیت قائل به آزادی بشر نبودند.
تفاوت آثار ناتورالیسم با آثار رئالیسم در نحوه نگاه به واقعیات است. در حالی که هر دو مدعیاند که تنها مشاهدهگر و گزارشگر جهان واقع هستند. ناتورالیستها به واقعیتها توجه میکنند اما واقعیات تلخ و خشن. به طبقات اجتماعی پایین و ضعیف جامعه آنهم تنها به جنبههای منفی آن میپردازند. برای مثال اگر یک بیل از نگاه رئال «بیل» است؛ همان بیل برای یک ناتورالیست «کج بیل فرسوده لعنتی» است.
ادبیات ناتورالیستی مشحون از الکلیسم، حاشیهنشینی و بیان بیپروای ارتباطات جنسی است. که در اکثر مواقع رنگ ضددینی هم به خود میگیرد.
به همین علت در انگلستان چندان رواج پیدا نمی کند و از سوی کلیسا به شدت با آن برخورد میشود. و پس از تصویب لایحهای در مجلس عوام چاپ کتابهای ناتورال ممنوع اعلام میشود و در کتابخانهها جزو لیست کتابهای سیاه قرار میگیرند.
از لحاظ اجتماعی ناتورالیسم در شرایطی رواج کرد که در فرانسه دوره، دوره سرمایه داری خشن و زندگی فلاکتبار و تلخ و تیره کارگری است. و حتی در امریکا هم زمان پیدایش بحرانهای مالی است که بروز پیدا می کند(خوشه های خشم:جان استاین بک)
ادبیات ناتورالیستی نکات مثبتی هم دارد که به سه مورد اشاره میکنیم. اولی وارد کردن زبان عامیانه در ادبیات است که به دلیل اصرار بر ثبت دقیق واقعیات اعمال میشود. این نوع نوشتار برای کسانی که علاقهمند به فرهنگ عامیانه و فولکلور منطقه هستند بسیار مناسب است و کاربرد دارد. دومی وارد کردن طبقات پایین و از یاد رفته جامعه در ادبیات است مانند کارگران معدن. سومی عدم خودسانسوری در حوزه ادبیات است که اشاره به همان بیان بیپرده روابط جنسی دارد.
در دورهای ادبیات ناتورالیستی به دلیل همین بیپروایی نسبت به مسائل جنسی تحریم شد و پس از آن همان آثار به دلیل گرایش به سمت خوانش آثار پورنو مورد استقبال قرار گرفت.
بر خلاف رئالیست ها که با ریشه یابی و علل نابسامانی های اجتماعی، نسبت به اصلاح اجتماعی دغدغه داشتند؛ از آنجا که ناتورالیستها مشکلات را از ذات انسات میداستند نه از سیستم اجتماعی طبعاً تلاشی هم برای درمان بیماری های اجتماعی نمیکردند. البته علی رغم اینکه نویسندگان این آثار نیت اصلاح اجتماعی نداشتند ولی خود به خود این اتفاق رخ می داد.
ادبیات ناتورالیستی از تخیل دوری میکند و حتی گاه با یک نگاه تمسخر آمیز به ادبیات نگاه میکند.
گر چه آنچه ذکر شد اصول مکتب ناتورالیست هستند ولی خوشبختانه نویسندگان آن گاهی خود از آن تخطی میکنند؛ همانند امیل زولا.
داستان ها ناتورال اغلب فاقد طرح و شخصیت هستند و بیشتر تیپهای اجتماعی داریم که به عوامل جبری وابستهاند.
مانیفست مکتب ناتورالیسم را امیل زولا(پدر ناتورالیستها) در مقدمه کتاب «ترز راکون» (1877م) اعلام مینماید. این مکتب زیاد دوام نمی آورد و تا اویل قرن بیستم بیشتر عمر میکند.
مکتب ناتورالیست به نوعی تحت تأثیر «فلسفه تحصلی اگوست کنت» قرار گرفته بود که میگفت:«کار ما مشاهده و استنتاج از مشاهدات است و نه چیز دیگر». و همین طور تحت تأثیر بدبینی فلسفه شوپنهاور و آثار دیدرو.
ناتورالیسم در آلمان بیشتر شکل نمایشنامهنویسی پیدا کرد(آثار هاپتمن). و تنها در آلمان به شکل شعر هم درآمد که البته شاعرانه نیست و بیشتر ضبط اصوات است. البته فسفه یافیهایی هم پیرامون آن شد.
در امریکا مرز کار رئال و ناتورال زیاد واضح نیست و گاهاً در دورهی بحران نویسندگان به کار ناتورال روی آوردهاند.
در ایران علم گرایی چندانی در آثار ناتورال وجود ندارد. و شرایط اجتماعی و فکری پیدایش آن با اروپا متفاوت است. گرچه نگاه ضد مذهبی و نگاه پلیدی نسبت به ذات انسان در آثار ایرانی هم وجود دارد. شاید تنها برخی آثار «صادق چوبک» را بتوانیم آثار ناتورال ایرانی بنامیم. گر چه بطور مثال از «علویه خانم» هدایت هم میتوان نام برد.
یکی از ویژگی های ادبیات ناتورال قرابتی است که بین انسان و حیوان از لحاظ ذاتی برقرا می شود.
«انتری که لوطیش مرده بود» داستان انتری است که با زنجیری اسیر دست یک لوطی است و اوست که از او مراقب میکند. لوطی که می میرد انتر سعی میکند که خود را نجات دهد. پس از آزادی می بیند که چیزی ندارد و با مشکلاتی روبرو می شود و دوباره به کنار جنازه لوطیش باز می گردد.
---------------------
پینوشت:
ان شاء ا... به زودی فایل صوتی جلسه هم در اینجا قرار داده خواهد شد.