- - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


- - عقل آباد|و شاید همان ناکجا


درباره نویسنده
- - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
-
تماس با نویسنده
[مقالات در باشگاه اندیشه]
[English ver]


آرشیو وبلاگ
درباره نیهیلیسم
قاب شیشه‏ای
درباره تکنولوژی
درباره فلسفه
مکاتب ادبی
میز مطالعه
درباره جراید
درباره غرب
درباره قرآن
درباره پوپر
سیاست
ارغوانیه
لاطائلات
یادنامه
وقایع


.::دوستان::.
حسین کاشانی
آنتن!
نائب
در محضر نور
تشریک
زکریا راحل
دهقان فرد
حامد زمانی
محمد نمازی
حامد فتاحی
محمد الیاس
سعید رضایی
سعید اعوانی
محمد میلانی
محمد بطحایی
روح الله رجبی
سهیل اسدی
فرهاد جعفری
محمد منتظری
محمد آل حبیب
محمدرضا باقری
محمد علی زرین
علیرضا رحمانی
رضا عسگریفر
سلمان محمدی
روح الله رشیدی
محمد علی بیگی
سید مجید کمالی
احسان محمودپور
شهاب اسفندیاری
محمود احمدی نژاد
مهدی ابراهیم زاده
سید جعفر حسینی
سید مهدی موسوی
علی رضا مکاریان پور
مسعود مسیح تهرانی
محسن حسام مظاهری
حسن باقری
وحید هاشمی
علی رضا قربانی
محمد علی سافلی
علی رضا عالمی

.::پیوندهای وب گاه::.
حرف ما [28]
پایگاه نشریات [20]
دکتر کچوییان [57]
سنت گرایان [68]
دکتر سروش [176]
رضا امیرخانی [123]
استاد مطهری [46]
علامه جعفری [58]
دکتر خسروپناه [82]
دکتر رضا داوری [134]
آیت الله مصباح [59]
مصطفی ملکیان [119]
دکتر احمد فردید [165]
سید مرتضی آوینی [74]
سید منیرالدین حسینی [78]
[آرشیو(26)]

نغمه


از بروز شدن ارغوان آگاه شوید
 
لوگوی وبلاگ
- - عقل آباد|و شاید همان ناکجا

هر گونه استفاده از مطالب بدون کسب اجازه ممنوع است
v.nasirikia@gmail.com
مدرسه علمیه مشکوه  RSS 

ت‍‍ـأملی پیرامون مـصرف‌گرایی در اندیشه سیـد مـرتضی آوینی
اشاره:
گاهی اوقات می‏شود دوستی یا کسی تلفنی می‏زند و از ما می‏خواهد درباره موضوعی مطلبی بنویسیم. بنده هم که چندان استعدادی در « نه گفتن!» ندارم اغلب قبول می‏کنم. گرچه گاهی اوقات به سرانجام نمی‏رسد و دست سفارش‏دهنده را می‏گذاریم در حنا. چند وقت پیش هم-اوایل اردی‏بهشت و مصادف با سالروز شهادت شهید آوینی-یکی از همان دوستان تلفن زد و خواست مطلبی بنویسیم درباره اصلاح الگوی مصرف! مطلب را به هر زوری بود نوشتیم و برایش فرستادیم، ولی من هنوز نفهمیدم چرا دوست داریم هر چیزی را به هر چیز دیگری ربط بدهیم. گاهی اوقات در این ایجاد ارتباط‏ها از فرط بی‏ربطی گند می‏خورد به اصل و ذیل موضوع. خوب چرا؟!
جای‏تان خالی نباشد نوروز «جهادی» بودیم و در همان جهادی هم پیام نوروزی «آقا» را دیدیم. همان‏جا بود که خیلی دوستان گفتند که ببین کار به کجا کشیده‏است که آقا نام سال را می گذارد «اصلاح الگوی مصرف». اگر به همین ترتیب پیش برویم احتمالاً چند سال دیگر می رسیم به جایی که نام سال بشود «لامپ اضافی خاموش!» یا مثلاً «هر شب ساعت 9 ؛ ساعت حمل زباله» یا چیزی شبیه به همین‏ها.
چند وقت پیش وقتی مطلب را دوباره مطالعه می‏کردم تصمیم گرفتم با کمی ویرایش اینجا هم بگذارم. حالا هم گذاشتم.  

آنچه به آن خواهیم پرداخت دیدگاه شهید آوینی است در باب «اصلاح الگوی مصرف». شاید در آثار آوینی درباره اصلاح الگوی مصرف مستقیما ًچیزی یافت نمی‏شود. لیکن نسبت مصرف و تمدن مغرب زمین -که امروز کمتر جایی در جهان یافت می‏شود که تحت تأثیر آن نباشد-در مکتوبات او به خوبی بررسی شده است. آنچه آوینی درباره مصرف بیان می‏کند در نسبت با مفهوم توسعه و توسعه‏یافتگی و پیرامون بحث اقتصاد و جایگاه آن در تمدن غرب است. اقتصاد آزاد «به شیوه‌ی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است!

او معتقد است:«مصرف یکی از ارکان نظام اقتصادی غرب است، چرا که اصولاً عرضه و تولید بیشتر هنگامی ضرورت پیدا می‌کند که تقاضا و مصرف بیشتر در جامعه موجود باشد و تقاضا و مصرف بیشتر نیز مستقیماً بر تبلیغات مبتنی است. نیازهای حقیقی بشر محدود است و وقتی از حد طبیعی اشباع (سیر شدن) گذشت، دیگر در وجود او میل و گرایشی برای مصرف باقی نمی‌ماند. بنابراین، تنها راه‌هایی که برای تشویق و ترغیب جامعه به مصرف بیشتر باقی می‌ماند این است که از یک‌سو کالاهای مصرفی جلا و تزیین و تنوع بیشتری پیدا کنند و از سوی دیگر با ایجاد گرایش‌هایی انحرافی مثل مدگرایی و تجددطلبی و... در او تقاضای بیشتری برای مصرف ایجاد کنیم. البته راه سومی نیز وجود دارد: توسعه‌ی بازار و جست و جوی بازارهای جدید؛ یعنی همان انگیزه‌ای که به استعمار نو منتهی شده است.»

از دیدگاه شهید آوینی توسعه اقتصادی با معیارهای غربی در سایه مصرف هرچه بیشتر تحقق می‏یابد. و آنچه غرب را امروز دچار بحران اقتصادی کرده‏است همین خلل در الگوی مصرف بشر غربی است. در نظر او جامعه‌ی توسعه یافته جامعه‌ای است که در آن همه چیز حول محور مادی و تمتع هر چه بیشتر از لذایذی که در کره‌ی زمین موجود است معنا شده و البته برای اینکه در این چمنزارِ بزرگ همه بتوانند به راحتی بچرند یک قانون عمومی و دموکراتیک لازم است تا انسان‌ها را در عین برخورداری از حداکثر آزادی(ولنگاری) از تجاوز به حقوق یکدیگر باز دارد. این توسعه که نتیجه‌ی حاکمیت سرمایه یا سرمایه‌داری و اصالت بخشیدن به اقتصاد نسبت به سایر وجوه حیات بشری است محصول مادی‌گرایی و تبیین مادی جهان و طبیعت است. لیکن در نظام اعتقادی ما آن توسعه‌ای معتبر است که بر تعالی روحی بشر تکیه دارد و تعالی روحی بشر نیز به پرهیز از فزون‌طلبی و تکاثر، و منع اسراف و تبذیر، و پیروی از یک الگوی متعادل مصرف منتهی می‌شود، نه به رشد اقتصادی محض.

شهید آوینی در مقاله‏ای به نقل از کتاب «هشدار به زندگان» روژه گارودی آورده‏است: «اقتصاد آزاد «به شیوه‌ی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است!»
مصرف بیشتر برای تولید بیشتر، ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چرا که اگر کالاهای تولید شده مصرف نشود امکان توسعه‌ی تولید، یعنی امکان توسعه‌ی اقتصادی، وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعه‌ی اقتصادی است باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات ـ یا بهتر بگویم پروپاگاندـ یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوه‌ی غربی است.
تبلیغات تجاری در سراسر دنیا بر وجود حیوانی بشر و کثیف‌ترین امیال و آمال او بنا شده است و هیچ چاره‌ای جز این نیست: برای حفظ سیستم کنونی اقتصاد آزاد و دست‌آوردهای آن که فرآورده‌های تمدن کنونی مغرب زمین باشد، باید از یک سو دوام و ماندگاری تولیدات کارخانه‌ها را تقلیل داد و از سوی دیگر مردم را به مصرف هر چه بیشتر و اسراف و تبذیر وادار کرد. تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظه‌ای به نیازهای حقیقی خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناک‌ترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازه‌ی نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامه‌ی روند کنونی توسعه‌ی صنعتی دچار مخاطرات و بحران‌هایی آن همه عظیم خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران تنها تجربه‌ای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای مبارزه با قدرت جهنمی استکبار هرگز نمی‌توان از همان طرقی اقدام کرد که او خود بنیان آن را نهاده است. شعار «مشت و درفش» و «خون و شمشیر» به‌خوبی می‌تواند از عهده‌ی بیان حقیقت برآید و همین‌طور، قیام عاشورا اسوه‌ای است که تنها راه پیروزی بر باطل را بر ما نمایان می‌سازد. اگر جبهه‌های جنگ ما امروز بر همان سلاح‌هایی متکی بود که خود ابرقدرت‌ها می‌سازند و اگر ادامه‌ی جنگ ما موکول به تهیه‌ی سلاح‌های مدرن می‌شد، مطمئناً امروز هیچ اثری از انقلاب اسلامی در جهان باقی نمانده بود و حتی یادگار آن نیز از کتاب‌های تاریخ پاک شده بود. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبیی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافله‌ی نظام اقتصادی و صنعتی غرب می‌شد.
ولایت یافتن بر شرایط و مقتضیات و رها شدن از نیازهای کاذب تمدن حاضر، خرمن‌کوفتنی است که مرد کهن می‌خواهد؛ پیری همچون پیرجماران می‌خواهد که آن همه با معدن عظمت ذات ذوالجلال اتصال دارد که اگر همه‌ی دنیا هم در جبهه‌ای مخالف او اجتماع کنند تردیدی در حقیقت راه خویش پیدا نکند و ابراهیم‌وار، با رضا و تسلیم و توکل، آتش را به گلستان مبدل سازد.

و امروز ما در میان خود داریم مرد کهنی همچون پیرجماران. شاید بنده و شما اصلاح الگوی مصرف را صرف اصلاح یک عادت غلط اجتماعی  و یا کم مصرف کردن بدانیم ولی به راستی چنین نیست! در اینکه جامعه ما از اسراف در همه چیز رنج می‏برد شکی نیست، لیکن کوته‏نظری و ساده اندیشی است که این اصلاح را به این قاعده کوچک تصور کنیم. این اصلاح - اگر بتوانیم آن را به صورت تام و تمام عملی کنیم- منشاء قدرت روزافزونی برای ما خواهد شد که اگر در میان تمامی مردمان جهان تسری پیدا کند پایه تمدن غرب رو به ویرانی خواهد رفت-چنان که چنین شده‏است.

* اغلب جملات متن برگرفته از مقالات تمدن اسراف و تبذیر، توسعه یافتگی اتوپیای قرن حاضر، دیکتاتوری اقتصاد، نظام آموزشی و آرمان توسعه‏یافتگی، از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی نوشته سیدمرتضی آوینی است که در کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب جمع‏آوری شده است.



نویسنده : - » ساعت 8:0 عصر روز جمعه 88 بهمن 16


ارغوانیه:
* این اوقات بهترین زمان برای ایجاد معرفت نسبت به ولایت فقیه است.
دراین باره ببینید: +و+و+.
* در ادامه مورد بالا، تفسیر سوره توبه استادنا درباره نگاه سیاسی-اجتماعی
بسیار مفید است. در اینجا + متن تفاسیر موجود است.
دوستان علاقه مند هم می توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر با بنده تماس بگیرند.
* از سایت آقا هم استفاده کنید و کلیپ های صوتی آقا را توسط وبلاگ ها و موبایل گسترش دهید+.
* سایت‏هایی برای پوسترهای مذهبی +و+و+.
* قرار بود دهه اول محرم اینجا هیئت برپا شود.
بنا به دلایلی به دهه سوم منتقل شد.
* شماره جدید خردنامه هم آمده است
+. درباره سینما و سیماست.
گرچه با خردنامه باب میل ما تفاوت بسیار دارد.
پیرو فرمایشات استادنا پیرامون ترک مجله خوانی، بسیاری مجلات تلنبار شده است.
* باشگاه اندیشه هم بعد مدت مدیدی به روز نشدن به روز شد.
و البته مقالات بنده هم می توانید در اینجا + و + مطالعه کنید. 


مقدمه:
مسئله سبزها یک مسئله تمام شده‏است. دیگر تصمیم نداشتم درباره این موضوع چیزی بنویسم. در محل تحصیل‏مان هم حدوداً بحثی در این باره شکل نمی‏گیرد. با این حال در صحبت‏هایی که با دوستان می‏کنیم نشانه‏هایی از ایجاد شک و دودلی در عده‏ای کمی از طیف مذهبی به چشم می‏خورد. در ادامه چند پرسش اساسی را طرح کرده‏ام که با پاسخ به آنها می توان از این تردید نجات یافت.

این عکس طراحی من نیست!1.چرا آقای موسوی قبل از برگزاری انتخابات کمیته صیانت از آراء با هدف القای تقلب در انتخابات را تشکیل دادند؟
2. آقای موسوی با چه دلیل و منطقی قبل از اتمام زمان رای‏گیری(ساعت 23 روز جمعه انتخابات) خود را پیروز انتخابات معرفی کردند؟ و چرا طرفداران ایشان قبل از اعلام نتایج مردم را در صورت شکست آقای موسوی دعوت به آشوب خیابانی کردند؟
3. بیانیه شماره 1 ایشان را مطالعه کنید و دلیل اصلی ایشان برای تقلب گسترده در انتخابات را بیابید.
4.از چه زمانی رسانه‏های خارجی واقعیات جامعه ما را منعکس کرده‏اند؟ چرا در شنبه پس از انتخابات خانم زهرا رهنورد با بی بی سی فارسی مصاحبه می کند و دلایلش را برای تقلب در انتخابات مطرح می کند؟
5. چرا آقای موسوی قبل از شکایت خود به شورای نگهبان و اعلام نتیجه بررسی آن مردم را به آشوب فرا خواند؟
6. از چه زمانی امریکا، انگلیس، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی از منافع ملت ما طرفداری کرده‏اند؟ چرا آنها از اعمال جنبش سبز این مقدار ابراز خوشحالی می کنند؟ چرا آقای موسوی در چندین بیانیه خود پس از انتخابات از آنها اعلام برائت نمی کند؟
7. کدامیک از شعارهای مطرح شده در روز قدس، 13 آبان و ... با راه امام روح الله(ره) همخوانی دارد؟ چرا آقای موسوی نه تنها برائت خود را از این شعارها ابراز نمی کند، بلکه در جمع آنها حضور پیدا می کند؟ آیا به صرف حمایت کسانی که حتی در قبال اهانت به عکس امام امت(ره) حاضر به حداقل واکنشی نیستند، می شود ایشان را پیرو خط امام دانست؟

||خاتمه: به نظر آنچه باعث ایجاد تردید در برخی می شود خلط حوادث پیش آمده در حاشیه این مسائل اصلی و فراموش کردن عوامل اصلی است. حمله به کوی دانشگاه، کشته شدن عده ای در تظاهرات، مرگ ندا آقا سلطان و... همگی حوادثی هستند که یا در اصل ساختگی هستند، یا ناشی از اشتباهات فردی بوده است و یا اینکه دست‏هایی برای برافروختن آتش فتنه آنها را ایجاد نموده‏اند.
در آخر باید این پرسش را از مراجع تقلید و علما پرسید که چرا برای یک شعر مداح به شدت عکس‏العمل نشان می دهند ولی از ترس‏شان حاضر نیستند در قبال معارضه و محاربه با ولایت یک بیانیه بدهند!
امان از دست خواصی که عوام باید آنها را بیدار کند.
||بعدالتحریر: در صورت ابهام می شود در مورد مطالب به درخواست دوستان  توضیحات بیشتر را ارائه کرد.



نویسنده : - » ساعت 9:14 عصر روز پنج شنبه 88 دی 10


ارغوانیه:
* بخوانید درباره ازدواج موقت دختران دبیرستانی!
* کلاً از یادداشت های روی صفحه آرمانشهر خوشم آمد.
همین طور شاهد بیاورم...؟
* نقد سجاد صفار بر کتاب قانون.
بسیار علاقه مندم که این فیلم را ببینم. شاید شنبه رفتم.
* این را هم درباره کردان بخوانید+.
* احتمالاً به زودی یادداشت‏هایی درباره مشکات و درباره حوزه خواهم نوشت.


اشاره:
چند وقتی است که می‏خواستم درباره ماجرای یمن و شیعیان بنویسم. امروز فرصت شد که توانستم این کار را بکنم. امید است که با سبک شدن دروس مدرسه کمی بیشتر فرصت نوشتم پیدا کنم.

1.از غزه تا صعده، و مسخرگی جنبش‏وبلاگی «ما»!
چه می شود که «ما»-که در نوشته‏مان دغدغه اسلام و مسلمانی داریم- رگ گردنمان متورم می‏شود و احساس می‏کنیم در جایی در این جهان پهناور، در گوشه‏ای به مسلمانی یا به یک قوم و جمعیتی از مسلمین ظلمی شده و این مائیم که بر دوش‏مان رسالتی است که باید چیزکی بنویسیم و دغدغه‏مان را ابراز کنیم؟! وا اسلاما سر دهیم و ... . یک روز غزه است، روز دیگری لبنان، یک روز عراق، فرادیش چین، افغانستان، پاکستان و نمی‏دانم کدام کشور اروپایی و... . اردوکشی کنیم جلوی این سفارت و آن سفارت، که انگار همه کشورها امریکایند که سفارتشان باید تسخیر شود. و در این همه آن‏قدر پیش می‏رویم که سفیر سفارت را تهدید به تسخیر می‏کنیم و برای‏اش ضرب‏العجل تعیین می‏کنیم و حتماً باید دستور رهبری «هویج‏مان» کند که بی‏خیال ماجرا شویم.
یمن و صعده هم آخرین اینها نخواهد بود. اولین‏اش هم نبوده است. خوب! قرار است چه کنیم و چه بشود؟! هر چند وقت دل‏مان را خوش کنیم که فلان عدد وبلاگ پست گذاشته‏اند! برای هم ایمیل فروارد کنیم و فحش و ناسزا بار مسئولین دولت و صدا و سیما کنیم.
من می‏گویم: اگر واقعاً چنین دغدغه داریم و واقعاً از سر احساسات و بشردوستی و تعصب مذهبی نیست که چنین می‏کنیم، کاری برای «اسلام» کنیم. امروز اسلام بیش از هر زمان دیگر نیاز به نیروهای متخصص در دین و مجاهدانی دارد که حاضر باشند در هر جای دنیا و در هر شرایطی برای اعتلای نام «الله» و «کلمه توحید» حضور پیدا کنند. کسانی که مال و جال را سرمایه دین خدا کنند. ما که حاضر نیستیم به خاطر اسلام، فحش بخوریم، یک ریال خرج کنیم، مدرک تحصیلی‏مان را رها کنیم و ... بهتر درجه حساسیت‏مان را نسبت به این مسائل پایین بیاوریم.  
2. از غزه تا صعده، و این صدا و سیمای لعنتی!
چه می‏شود که «صدای و سیمای جمهوری اسلامی ایران» که در زمان جنگ 22 روزه آن‏قدر مقاوت فلسطینی‏ها را پوشش داد که حال مردم را به هم زد، درباره شیعیان صعده و یمن از یک زیر نویس هم دریغ می‏کند؟! به جای ناسزا نثار کردن چند دقیقه تأمل کنیم.
قطعاً باید سیاستی ورای این عدم انعکاس باشد. و آن هم دلایلی که مربوط به مسائل داخلی باشد. وقتی شبکه «العالم» و «پرس تی وی» در هر بخش خبری به طور مفصل به جنگ یمن می پردازند دلیلی ندارد به خاطر «مصالح بین‏المللی» شبکه داخلی به آن نپردازد.
بسیاری از کوته‏فکران بسیار می‏کوشند تا القا کنند که «مسئله ما» مسئله شیعه-سنی است و پشت سرهم کتاب و سخنرانی از خود ساطع می‏کنند. اما به راستی چنین است؟! امروز مسئله و دشمن مشترک «جهان اسلام» امپریالیسم و غرب-به معنای فکری فرهنگی- است. مانور بیش از حد بر روی جنگ مسلمان-مسلمان سبب چرخش بیشتر نظرها از موضوع اصلی می‏شود. گرچه من هنوز جوابی برای انعکاس حداقلی آن نیافته‏ام.
علاوه بر اینکه وضعیت حوثی ها از لحاظ نظامی با غزه به کلی متفاوت است. و انتظار می رود با درک این تفاوت‏ها سعی بر همسان‏سازی این دو جنگ نکنیم. ‏
3. مسئله یمن و آخرالزمان و جنبش جهانی اسلامی
چه می‏شود که عربستان با این شدت در مسئله داخلی یمن دخالت می‏کند؟ گرچه مسائل سیاسی-اقتصادی می‏تواند عامل این مساعدت در کشتار شیعیان باشد، ولی بی‏شک واهمه از ظهور آخرین امام شیعیان در این مسئله دخیل است.
علامه مجلسی در مقدمه کتاب رجعت خود -پس از تعریف و تمجید از شاه صفوی- می‏نویسد:
«و در اثنای جمع احادیث، دو حدیث به نظر قاصر رسید که ائمه اهل بیت، به ظهور این دولت علیه خبر داده‏اند، و به اتصال این سلطنت بهیه به دولت قائم آل محمد صلوات الله علیه اجمعین، شیعیان را بشارت فرموده‏اند ...».
و از همین حدیث که منظور از «دولت علیه» را -که علامه مجلسی به صفویه زده است- «جمهوری اسلامی» می‏گیرند. و کم نگذشته بر شیعیان که با بالاگرفتن درگیری در یمن و شام و طبرستان به خود وعده ظهور داده‏اند.
در همین روزها هم هست که این سوی و آن سو سخن آشکار شدن نشانه ظهور می‏دهند. این ادعاها را نه می توان رد کرد و نه می توان اثبات کرد. لیکن فایده‏ای که برای امثال ما دارد این است که کمی به «حال معنوی خودمان» رسیدگی کنیم.
مسئله دیگر این است که ما بیش از آن بخواهیم در گوشه و کنار جهان نیروهای شبه نظامی درست کنیم، باید تفکر شیعی را ترویج کنیم. در میان برادران اهل تسنن به نوعی و در میان شیعیان به نوعی دیگر. چرا کمتر کسی از ما در همین یادداشت‏های وبلاگی از حسین الحوثی نام نمی‏برد. ما بیش از سلاح و رسانه و ... نیازمند امامانی همچون امام موسی صدر، سید حسن نصر الله، حکیم، آیت الله سیستانی، حسین الحوثی و ... هستیم. تا تفکر شیعی را در جان مردمانشان رسوخ دهند. آن‏گاه است که دیگر سلاح‏های ابرقدرت‏ها نمی‏تواند ما را به واهمه اندازد.



نویسنده : - » ساعت 12:40 صبح روز جمعه 88 آذر 13


ارغوانیه:
1. «عباد» جنبش وبلاگی‏ای راه‏انداخته است درباره شیعیان یمن.
به زودی یادداشتی در این باره خواهم نوشت. شما هم به آن بپیوندید.
2. چند توصیه طلبگی:
* صبح‏ها ساعت 5/6 تفسیر آقای جوادی را از رادیو معارف گوش کنید.
بسیار راه‏گشاست.
* این سایت(+) امکان تحصیل اینترنتی علوم حوزوی را فراهم کرده.
گمان کنم برای همه طلاب مفید باشد.
* برای تقویت عربی، استماع بسیار مفید است.
رادیو عربی تهران بسیار مناسب است.
* این وبلاگ را هم ببینید و حالش را ببرید.(+)
3. دهه اول ذی الحجه اعمالی دارد که زیاد هم نیست.
روزه‏اش هم مستحب است. به مفاتیح رجوع کنید. التماس دعا
4. «حاجی ما» هم دارد کم کم  می رسد به عرفات!

در بارگاه قدس که جای ملال نیستالله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر(1). و بنده و شمایی که همه چیز را در مادیات می‏بینیم و معنای رزق را همان خورد و خوراک و دخل و خرج روزمره‏مان می‏بینیم؛ بین‏اطلوعین را هم اگر به زور خودمان را بیدار نگه‏داریم انتظار داریم آن روز کسب‏بان پررونق‏تر باشد. گرچه بعضی از مفاهیم را بتوان به جهان ماده تسری داد، لیکن نباید معنای اصلی و کلی آن مهجور واقع شود.
الرزق رزقان فرزق تطلبونه و رزق یطلبکم‏(2). نمی‏دانم همه آنچه امروز بر ما گذشت همه‏اش به واسطه خان کرم حضرت جواد(ع) بود و یا نه؟! لیکن بی‏شک بخشی از آن بود. امروز روز نیکی بود، به واسطه چند چیز. و من نتوانستم اینها را رها کنم و به بهانه‏ای دیگر بنویسم.
1. چهارشنبه‏های «مشکات» روز سرخوشی است. لیکن امروز چندین مناسبت به آن سرخوشی افزود.
ترجمه قرآن تمام شد و از شنبه مرور نزدیک آغاز خواهد شد(3). و اگر نبود آغاز تفسیر سطحی -به ترتیب شأن نزول- هر دم از غم به پایان رسیدن آن قالب تهی می‏کردیم. و انس و نشستی اندکی که به واسطه همین مجالست با قرآن برای‏مان حاصل شد لطف و رحمتی بود از جانب پروردگار، وگرنه ما آنی نبودیم که شایسته چنین موهبتی باشیم.
2. شاید تا به امروز خود را این مقدار به تحولی که واسطه انقلابی اسلامی در جهان صورت گرفته است -و جهان را آبستن تحولاتی بس عظیم‏تر نموده است- نزدیک نمی‏یافتیم. امروز که «استادمان» به واسطه روضه حضرت جواد(ع) شرف حضور به محضر «ولی‏امرمان» را یافته بود و در حاشیه آن گزارشی درباره «مدرسه‏مان» داده بودند، با تعجب جواب شنیده بودند که موضوع را خودشان پیگر هستند و توصیه فرمودند با قوت «راه‏تان» را ادامه دهید. و «سلامی» که ما رسانده بودیم و ایشان هم سلامی بر «ما».
و کجا خود را این‏همه نزدیک به تأییدات رهبرمان یافته بودیم؟!
و چه خوش است پیمودن مسیری که هر لحظه‏اش مورد رضایت ولی باشد!
3. و به خیال‏مان است که اختیارمان را به خودمان واگذار کرده‏اند.
کم‏کم، ما که ساکنان «شبانه‏روزی مشکات» هستیم به دختران آفتاب و مهتاب ندیده(3) مبدل شده‏ایم که آخر هفته‏ها مانند مسافران جدید این ابرشهر بی‏در و پیکر، هنگامی که برای دید و بازدیدی از پدر و مادرمان به خانه برمی‏گردیم، عجایب آدم‏ها و زرق و برق‏اش حال‏مان عوض می‏کند.
و در میان این ابرشهر، گویا خیابان ایران شهری دیگری است در میان آن. در و دیوارش، مردمانش، مسجد و مدرسه‏اش، مغازه‏هایش و ... گونه دیگری هستند که شاید هیچ کجای تهران- این ابرشهر بی‏در و پیکر- این گونه نباشد.
و به خیال‏مان است که اختیارمان را به خودمان واگذار کرده‏اند. از آن سر شهر-و دقیقاً از آن سر شهر، به قصد درس استاد اخلاقی آمده‏ایم اینجا. و ای دل، که چقدر غافلی که خدا نماز جماعت در مسجد سادات-و همان مسجدی که خاطرات مدرسه امام عصر(عج) و نمازجماعت‏ها با اسماعیل را زنده می‏کند- و ذکر امام حسین(ع) را باید مقدر کرده و تو به دنبال چیز دیگری هستی.
4. باران را همیشه دوست داشتم. اگرچه خیلی‏ها-موتورسوارها، راننده‏ها و خیلی‏های دیگر- دل‏خوشی از آن ندارند. و باران رحمت است.
و امروز روز وسعت رحمت خدا بود بر ما.
خدایا شکرت! به خاطر بسط رزقت؛
و به خاطر قبض رزقت.

پی نوشت:
1. سوره مبارکه رعد/26.
2. امالی صدوق ص 293.
3. امتحان ترجمه و اعراب قرآن، هر روز 4 جزء.
4. از حیث عدم حضور در کوی و برزن که البته از این نوع دختران دیگر یافتی نشود، و یا کمتر یافت شود.



نویسنده : - » ساعت 10:19 عصر روز چهارشنبه 88 آبان 27


ارغوانیه:
* سخنان اخیر آقا مثل همیشه و بیشتر از همیشه روشن‏گر بود.
* چه بسیار دوستانی که وبلاگ‏شان سبب آشنایی است،
و چه بسیار وبلاگ‏ها که دوستی صاحبش‏ سبب آشنایی.
«نسیم‏ها» ی علی‏رضا از قسم دوم است؛ که پسر گلی است.
* أین عمار؟
کلیپی از سخنان آقا!+بی‏سایه‏بان
و این‏هم عکس‏های کم‏یابی از آقا!
* اگر کروبی رئیس جمهور بود و برایش 7تیر می‏کشیدند چه کار می‏کرد؟
این‏که برای چند شعار به حق تیر هوایی می‏زند!
* عباد هم شروع کرده است به نوشتن تاریخ.

یا امام رئوف
ای صحن انقلاب مرا مبتلا مکن
درد دل ‏شکسته زائر دوا مکن
با اشک دل سنگ‏های تو را شستشو کنم
عقل از سرم پریده چون و چرا مکن
سلطان عشق آخر مردان خاکی است
آری نظر به صحن و سرای طلا مکن
این دل به شوق دیدن او رقص می‏کند
دیوانه نیست، خادم خود را صدا مکن
لیلای صحن‏های حرم بوسه‏ای بده
بیت‏الحرام طوس، مرا مبتلا مکن
بین دل، کنار خانه سقا نشسته است
با دل بگو که روضه سقا به پا مکن
وقتی ضریح بوی گل یاس می‏دهد
مشهد شمیم حضرت عباس می‏دهد
*خلیل طالبان پور



نویسنده : - » ساعت 10:52 عصر روز چهارشنبه 88 آبان 6


ارغوانیه:
* این یادداشت را اوایل تابستان نوشته بودم.
به هر ترتیب انتشارش افتاد به این زمان.
* خیلی علاقه‏مندانم یادداشت‏ها قرآنی را شروع کنم.
لیکن گمان کنم تا حدود یک ماهی فرصت نوشتم نداشته باشم.
یا حق

دل شکسته
محصول 1387
نویسنده و کارگردان : علی روئین تن
بازیگران: شهاب حسینی، بیتا بادران، خسرو شکیبایی، محمود پاک نیت، رضا رویگری، فریبا کوثری، شقایق فراهانی، فریبا جدی کار، میرطاهر مظلومی، رحمان حقیقی، سیما مطلبی، محرم زینال زاده و ...
تهیه کننده: موسسه فرهنگی شهید آوینی و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
اشاره:
نوشته زیر اولین بخش از قسمت قاب شیشه ای است که خیلی قبل تر مدخلی برآن نوشته بودم.

دانشجوی شهرستان بودن مزایا و معایبی دارد؛ بهتر می دانند آنها که اینگونه اند و این گونه بوده اند. شرحش را در آینده نزدیک اینجا خواهم نوشت. یکی از ویژگی هایش سفر است. اصولاً سفر بر حضر ترجیح دارد. ولی اگر قرار باشد هفته یک بار، دوهفته یکبار یا ماهی یکبار بروید و بیایید شاید دیگر معنای سفر نداشته باشد. بگذریم.
یکی از مزایای این سفرها پدیده ای است که بنده اسمش را گذاشته ام «فیلم اتوبوسی». و ما ادراک فیلم اتوبوسی. و تو چه می دانی که فیلم اتوبوسی چیست؟! برای دانشجویان بومی شرح بدهم که «فیلم اتوبوسی» به فیلمی اتلاق می شود که در اتوبوس برای گذران زمان پخش می شود. صفحه نمایشی با مساحت 15 اینچ، با صدای نه چندان مناسب. اغلب تکراری و گاهاً حال به هم زن. نمونه های مختلف از کشورهای مختلف در بازار موجود است. هندی، امریکایی، ایرانی و ... . اگر جزو آن دسته دانشجویان مامانی هستید که هر هفته قصد دیدار می کنید سعی کنید در یک ساعت سفر نکنید. تجربه نشان داده است که رانندگان علاقه ای به تعویض فیلم ها ندارند. فکرش را بکنید از فیلم هندی بدتان بیاید و مجبور باشید در عرض سه ماه 5 بار یک فیلم هندی را ببینید.
بارها به دوستان گفته ام که اگر هر سفر یک فیلم متفاوت می دیدیم طی 4 سال یکبار سینمای بعد از انقلاب را مرور کرده بودیم و شده بودیم یک فیلم بین حرفه ای. حالا که چنین نشده است و ما آن نشدیم.

سینمای ایران اگر هیچ نسبتی با چیزی شبیه سینمای اسلامی-که به آن معتقد نیستم-نداشته باشد توانسته است در همه محصولات خود سنت حسنه رسول الله را رواج بدهد-که النکاح سنتی.
«دل شکسته» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
سینمای ایران-و به خصوص در یک دهه اخیر-آن قدر با محصولاتش سلیقه مخاطب را پائین آورده است که با دیدن فیلمی همچون «دل شکسته» احساس خوبی به آدم دست بدهد.
دل شکسته اولین ساخته علی روئین تن است که شهاب حسینی نقش اول آن را بازی می کند. داستان فیلم ماجرای یک دانشجوی پسر مذهبی(امیرعلی دوران) است که به امر استادش مجبور است پایان نامه اش را با یک دختر قرتی(نفس خجسته) بنویسد. دختر در ابتدا امیرعلی را متحجری خشکه مقدس می داند و معتقد است تفاوت فکری آنها مانند زمین و آسمان است.

قاعدتا هم چو منی باید از فیلمی که در آن از مذهبی ها افرادی متفکر و منطقی با سعه صدر نشان داده می شود حوشحالشهاب حسینی در نقش امیر علی دوران-دل شکسته باشم و نمی توانم این حوشحالی را ابراز نکنم. من و امثال منی که شبه تیپ خود را در کمتر فیلمی دیده است. مذهبی هایی که ما دیده ام سوای سینمای دفاع مقدس یا بسیجی های «نان، عشق، موتور هزار» بوده اند یا شریفی‏نیای «دنیا». یا متحجر و نه فهم بوده اند یا دنبال ناموس مردم یا یک مسئول خشک و ریاکار.
آنچه دل شکسته می خواهد نشان بدهد فاصله میان تیپ مذهبی و قرتی های ثروتمند است و تقابل آنها. گرچه تا حدودی به قضاوت یک طرفه نشسته است. از آن جهت که ماحصل کار تقریب این دو تیپ و متمایل به مذهبی هاست که خوب با نماد «چادری شدن نفس» جلوه می کند. پرخاش ها و بدبینی این قرتی ها و احساس سیاه کردن جامعه و اعمال قدرت مذهبی ها در رفتار «نفس» در صحنه های آغازین به خوبی نشان داده شده است.
موضوع دیگری که نویسنده می خواهد به آن اشاره کند شعاری نبودن آرمان های انقلاب است. در ابتدای فیلم این آرمان ها شعارهای جهان سومی خوانده می شود. لیکن در ادامه و در برخورد با شخصیت های داستان «نفس» به واقعی بودن این آرمان ها پی می برد.

جذابیت سینما به سه چیز است؛ شهوت، وهم و خشونت.
با توجه به امکان ها و محدودیت های تکنیکی سینمای ایران کارگردان ایرانی به سمت شهوت کشیده می شود و اسلام هم دست و پای آقایان را بسته است. و یا مانند امثال مجیدی می رود به سمت سینمای به اصلاح معنویت. که مخاطب چندانی هم ندارد. دل شکسته هم وقتی وارد این فرم می شود زیبایی اش از دست می رود.

نکته دیگر آنکه چند وقتی است فیلم هایی ساخته می شود که کارگردانشان سعی دارد به نوعی شعایر مذهبی و مخصوصاً امام حسین(ع) را به نوعی وارد داستان کنند(مانند «دست های خالی»). قضاوت اینکه این کار خوب است یا نه کمی مشکل است. به نظر این صحنه ها به جز درآوردن اشک مخاطب کارکرد دیگری ندارند.
پیشنهاد من به همه کارگردان هایی که می خواهند فیلمی بسازند که داستان یا قسمتی از داستان به نوعی با دانشگاه و فضای دانشجویی ارتباط پیدا می کند این است که چند هفته ای در دانشگاه رفت و آمد و با دانشجویان حشر و نشر داشته باشند. بعد از دیدن سریال «ترانه مادری» و «دل شکسته» دارم به این نتیجه می رسم که دانشگاه ما با بقیه دانشگاه ها تفاوت دارد. 
اضافات به تاریخ 30/7/88:
امروز که اضافه را می‏نویسم 3 بار دیگر «دل شکسته» را اجباراً دیده‏ام. خوب است اگر کسی بخواهد نقدی بر فیلم یا چیزی از این قبیل بنویسد فیلم منظور را حداقل یک بار دیگر ببیند. با این حال چند وقتی از آن 3 بار بازدیدن فیلم می‏گذرد و آنچه می‏خواستم آن وقت بنویسم در ذهنم بسیار کم‏رنگ شده اند. به حال هر می‏توان به متن بالا اضافه کرد:
1. کارگردان بسیار جانب‏دارانه عمل کرده‏است. و بیشتر جانب متدینین را گرفته. و یا حداقل می‏خواسته است که چنین کند.
2. من نمی‏دانم که مسئله حجاب خانم‏ها شده است مهم‏ترین و تنهاترین مسئله فرهنگی ما؟ 
3. خاطرم نیست! فقط می‏دانم سه مورد می‏خواستم اضافه کنم. نمی دانم دوتای قبل هم همان‏ها بوده اند یا نه؟! 
    



نویسنده : - » ساعت 3:0 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 30


ارغوانیه:
فعلاً از ارغوانیه و یادداشت جدید خبری نیست!
نه اینترنتش هست، نه وقتش.
چند یادداشت در صف انتشار داشتم که وبلاگ را سرپا نگه خواند داشت.

تأملات تکنولوژیک-قسمت نخست
نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دنیای متمدن چنان ما را محاصره کرده‏اند که اصلاً تصور دیگری از حیات بشری، جز این که هست نداریم. کودکان در میان خانواده‏های متولد می‏شوند که عادات و فرهنگ ملازم با همین صورت خاص از زندگی بشری را ضرورتآً پذیرفته‏اند. رسانه‏های جمعی هرچند با شبکه‏های مختلف یک پیام واحد جهانی را به جذاب‏ترین صورت ارائه می‏دهند. کودکان چنان آموزشی از سوی این رسانه‏ها می‏بینند که از منظر بیرونی هیچ تصور دیگری از عالم نباید سروقتشان بیاید.
نظام‏های رسمی و غیررسمی آموزشی نیز سخن متفاوتی نمی‏گویند. این نظام‏های آموزشی از مهدکودک تا دانشگاه متعهدند که شهروندان خوب و سازگار و کاملاً استانداردی برای دهکده جهانی تکنولوژیک تربیت کنند. و بالأخره ضرورت معاش جوانان را تحصیل کرده یا تحصیل ناکرده بصورت جابرانه به درون نهادهای اجتماعی می‏رانند. بدین سان نظام تکنیک موفق شده‏است فرهنگ خویش را بصورت اشیائی غایت‏مند در نظامی که هر روز به آخرین مراحل اتوماسیون-خودکاری- و دقت ریاضی‏وار نزدیک می‏شود، درآورد و از طریق متدولوژی(1) و ابزار پیچیده و عقلانیت افزاری جهان را تسخیر کند. این ضرورت مطلقاً اجازه نمی‏دهد که هیچ یک از افراد بشر صورت دیگری از حیات را جز اینکه اکنون هست تجربه کند.در مصاف با تکنولوژی
تصور رایج ما این است که جامعه اسلامی با جوامع غربی جز در ظواهر دینی تفاوتی ندارد و جامعه اسلامی نهایتاً جامعه‏ای است با امکانات تکنیکی مدرن و عقاید اسلامی. گاه در جهان موهوم خود پا را فراتر از این گذاشته و چنین تصور می‏کنیم که جامعه موعود نیز جامعه‏ای است از لحاظ کاربرد و استفاده تکنیک در نهایت مرتبه-چون امروز تنها دو حرف از چندین حرف علم کشف شده است.
از آنجایی که دوره ‏زایش تا نابودی تمدن‏ها چیزی غریب به یک هزاره است، درک و توجه به چنین تحولی برای انسان دشوار است. این نظر برای اکثر ما جزو مسلمات شده‏است که تمدن کنونی در ادامه تلاش بشر است برای به خدمت گرفتن نیروها و ذخایر طبیعت در جهت بهبود زندگی. و تاریخ را نیز سیری از این تکامل می‏انگاریم که از عصر سنگ آغاز شده‏است و تا کنون نیز ادامه داشته‏است-تکامل بشر ابزار ساز.
بنابر تصور متعارف، تکنولوژی ابزار است و پیشرفت آن ما را به سوی آرمان‏شهر هدایت می‏کند. تکنولوژی وسیله‏ای است که می‏تواند به خدمت اهداف متعالی یا دانی و پست درآید و این به استفاده کننده از آن بستگی دارد. ولی آیا به راستی این چنین است؟
با ظهور انقلاب اسلامی این تصور در ما قوت گرفت که این امکان وجود دارد که ابزار و تکنولوژی را در مسیر اهداف دینی به خدمت گرفت و در ساخت جامعه‏ای اسلامی به کاربرد. ثمره و نتیجه این نوع نگاه چه چیزی برای ما به ارمغان آورده‏است؟ اگر حکومتی بر سر کار می‏آمد که متصف به صفت اسلامی نبود ولی سعی بر قرار گرفتن در مسیر توسعه داشت چه تغییری در جایگاه و دستاوردهای صنعتی و تکنولوژیک ما رخ می‏داد؟(2)
تا زمانی که تصوری ابزارگونه از تکنولوژی داشته باشیم امکان «پرسش از ماهیت» آن برای ما ممکن نخواهد بود.
فلسفه قرن‏هاست که تعلیم می‏دهد که علت بر چهار نوع است: علت مادی، علت صوری، علت غایی و علت فاعلی(3). این پرسش مطرح است که حتی اگر به تصور ابزارگونه از تکنولوژی رضایت دهیم آیا می‏شود در علت غایی آنها تغییر داد؟ و آیا ما تا به حال در فرآیند اخذ تکنولوژی به این پرسش درباره وسایل گوناگون پاسخ داده‏ایم؟ و اگر در صورت پاسخ به این پرسش آیا سعی در تغییر آن در فرآیند «بومی‏سازی» کرده‏ایم؟ و تا چه اندازه در این تغییر موفق بوده‏ایم؟ از این بگذریم که اصولاً چنین تغییری بدون انقلاب در ماهیت اشیاء ممکن است یا خیر؟
در این میان نباید از مشکلات و معضلاتی که استفاده تکنولوژی-چه در تلقی ابزارگونه و چه غیرآن- برای جهان چه در حوزه طبیعت و چه در حوزه اجتماعی پدید آورده است غافل شویم. این تصور که تکنولوژی خود می‏تواند اثرات مخربش بر طبیعت را جبران و یا حتی تقلیل دهد گرچه برای مدتی آرامش ایجاد می‏کند لیکن این پناهگاه وهمی بسیار زود ویران می‏شود. تکنولوژی در بستری از روابط و سازمان‏های غول‏پیکر علمی، اقتصادی و فرهنگی امکان بروز، ظهور و پیشرفت می‏کند. این پندار که تکنولوژی در نتیجه اکتشافات علمی پیشرفت می‏کند ما را بر آن داشته است که دانشگاه‏ها و مراکز علمی خود را گسترش دهیم؛ بی‏آنکه متوجه باشیم که گرچه تکنولوژی جدید از نظر تقویمی مؤخر است، به لحاظ ماهیتی که بر آن استیلا دارد، از نظر تاریخی مقدم است.
مشکلی که تکنولوژی برای ما-علاوه بر تخریب طبیعت- به ارمغان آورده‏است نابودی و در معرض خطر قرار دادن فرهنگ و تعالیم دینی ماست. به صورتی که تلاش ما در جهت استفاده ابزاری از وسایلی مانند تلویزیون و اینترنت نتوانسته است آثار مخرب و زیان‏بار آنها را محدود کند و در بیشتر موارد به عکس سبب تحریف برخی عقاید دینی شده‏است(4).
این پرسش‏ها و اشکالات تماماً بر این فرض استوار بود که تکنولوژی ابزار است و «خوب و بد» آن وابسته به این است که در دست چه کسی قرار دارد. شاید برای اهل فکر این پرسش‏ها کافی باشد که در نحوه ارتباط ما با تکنولوژی غرب(5) تشکیک کنند و در آن تأمل کنند. لیکن برای آنان‏که سخت در سیطره مسلمات این نوع از تمدن بشری‏اند تأمل در آن ناممکن و به منزله فروپاشی جهان واهی و خودساخته آنان است. از سوی دیگری اگر کسی به تأملی کوتاه در این پرسش بپردازد-اگر مجنون نشود- پرسش «چه می‏توان کرد؟» راه را بر تفکر او خواهد بست. اینکه بر فرض صحت تمامی این مسائل چه باید بکنیم، زمانی پاسخ داده می‏شود که پاسخی برای پرسش‏های فوق بیابیم فراتر از قلمروی تفکر حسابگرانه.
تأملات ما نباید ما را به این اندیشه دچار کند که می‏توانیم در سودای بازگشت به گذشته بر علیه تکنولوژی قیام کنیم-که این نه امکان‏پذیر است و نه مطلوب- و تکنولوژی را به عنوان امری شیطانی لعن کنیم. و نه خود را مقید به اطاعت کورکورانه از آن کنیم. با این توضیح سه‏گونه واکنش نسبت به تکنولوژی می‏توانیم داشته باشد: 1. اطاعت کورکورانه 2.عصیان کورکورانه 3. آزاد و اصیل.
آنچه ما را در برون رفت از این وضع یاری خواهد کرد پرسش از ماهیت تکنولوژی است. تکنولوژی دیگر ابزار نیست. و با این نگاه غیرابزاری به آن است که می‏توان از ماهیت آن پرسش کرد. لیکن مقصود ما از «ماهیت» همان معنای متداول آن نیست. در زبان رسمی فلسفه «ماهیت» عبارت است از آن چه یک چیز هست، یا چیستی، پاسخی است به پرسش از ماهیت. برای مثال، آنچه بر تمامی انواع درختان-بلوط، صنوبر، کاج- قابل حمل است خصلت واحد «درخت بودن» آنهاست. همه درختان واقعی و ممکن تحت همین جنس عام-[یا] «کلی»- قرار می‏گیرند. بنابراین آیا ماهیت تکنولوژی نیز از جنس عام همه امور تکنولوژیک است؟ اگر این امر صادق بود، آنگاه توربین بخار، دستگاه رادیو، شتابگر اتمی مصداقی از ماهیت تکنولوژی بود.
نسبت آدمی با تکنولوژی خود امری «غیرتکنولوژیک» است. اساس تعیین نوع واکنش آدمی نسبت به تکنولوژی عبارتست از اینکه بپذیریم، تکنولوژی:
اولاً امری خنثی نیست. در غیر اینصورت، یعنی پذیرش هویت خنثی و ابزاری تکنولوژی، چشم ما را به کلی بر ماهیت آن می‏بندد.
ثانیاً امری مبهم است، ماهیت تکنولوژی به مفهوم والایی مبهم است.
ثالثاً امری اسرارآمیز است. تکنولوژی امری اهریمنی نیست،‌ ولی ماهیت آن اسرارآمیز است
.
سخن گفتن درباره ماهیت تکنولوژی نیازمند بنیان‏های فلسفی و حکمی است که شرح قابل فهم آن در این مختصر نمی‏گنجد-هدف این نوشتار نیز این نبوده‏است. لیکن ما به عنوان داعیه‏داران صاحبان تمدن فردای بشریت، نیازمند تأمل در این باره هستیم. در سایه این خودآگاهی است که این امکان وجود دارد که بتوانیم در برابر غرب، تمدنی اسلامی را بنیان نهیم. در غیر این صورت دیر یا زود در ظواهر غرب مستحیل خواهیم شد.   

پی‏نوشت:
1. روش‏شناسی.            
2. گرچه دیدیم که اندیشه‏های مارکسیستی و لیبرالیستی و سردمداران آنان چه در آغاز انقلاب و چه در حال حاضر چه بر سر ما آورده‏اند. با این حال فرض محال، محال نیست.              
3. برای مثال در مورد یک جام نقره‏ای علت مادی، ماده سازنده آن، علت صوری یعنی صورت یا شکلی که ماده به آن در می‏آید. علت غایی(هدف یا غایت) برای مثال، مناسک قربانی که صورت و ماده جام مورد نیاز را تعیین می‏کند و علت فاعلی که خود معلول، یعنی جام واقعی ساخته شده را پدید می‏آورد و در این مورد همان نقره‏ساز است.
4. اشاره به محصولات سیمایی و سینمایی که با مضمون دینی و مذهبی تهیه و پخش می‏شود.
5. منظور از غرب در این نوشتار تمدن غرب که امروز جهان‏گیر شده‏است و منحصر به غرب جغرافیایی نمی‏شود.



نویسنده : - » ساعت 8:0 عصر روز سه شنبه 88 مهر 21


ارغوانیه:
* درباره این روزها و وضعیت تحصیل‏
در جای دیگری و در آینده در اینجا خواهم نوشت.
فقط این را بگویم که فی الجمله خوش‏حالیم.
* مگر می‏شود آدم شعرش را پس بگیرد؟!
طبع من از غزل گفته پشیمان شده است
برسانید به او: شعر مرا پس بدهد

* یک جریان سیاسی چقدر باید ورشکسته باشد که برای رهبرش تولد بگیرد؟!
آنچه باز هم در بیانیه موسوی هویدا شده است خوی دیکتاتوری اوست.
الآن که فضای مطبوعاتی در دست سبزهاست چرا این آقا کمی سعه صدر نشان نمی‏دهد؟!

* حجاریان هم آزاد شد. باید دید موضعش را عوض می کند و رفتار سبزها با او چگونه است.
* واقعاً انتظار کروبی از خبرگان رهبری چه بود؟!
این شیخ انتهای بلاهت است. منتظر محاکمه اش هستیم.
* دوستمان اقدام به نوشتن مطلب عربی نموده است.
ایده خوبی است. شاید من هم چنین کنم.
* لری کینگ هم چشید آن چه موسوی چشید!
فکرش را بکنید موسوی جای احمدی نژاد نشسته بود. سیادتش را هم منکر می شد. چیز!
* مطلب و موضوع بسیار است که باید اینجا بنویسم.
* این را هم گوش کنید و حالش را ببرید.(+)
 محل جدیدمان اینترنت ندارد و البته قرار است وایرلسش(!) راه بیفتد.
این شاید دوماهی طول بکشد.ببخشید از اینکه در پاسخ نظراتتان و به روز رسانی تآخیر می‏افتد.


اشاره:
درباره تفکر آوینی این پرسش مطرح است که «نسبت او با فردید و شاگردانش چه بوده است؟». دسته ای خواسته‏اند او را فردیدی نشان بدهند و دسته‏ای دیگر چنین ارتباطی را انکار کنند. اگر قرار باشد کسانی او را به فردید بچسباند قطعاً امثال رجبی و داوری باید این کار را بکنند-و البته کسان دیگر هم ممکن از باب تخریب او بخواهد چنین کنند که در اینجا منظور نظر نیستند. نظرات اینها می تئاند مهم باشد. البته نمی‏شود رابطه او را با شاگردان مطرح فردید کتمان کرد. لیکن پیروی و شاگردی یک چیزی و هم‏سخنی چیز دیگری.
دسته‏ای که دوست دارند این ارتباط را انکار کنند بر این گمانند که اتصال او به فردید سبب جدایی تفکر آوینی از اندیشه امام(ره) و یا بسیجیان می‏شود. این توهم و واهمه است که رسانه شخم تیتر می‏زند که :«شهید آوینی با امام و بسیجیان همدل است نه با هیدگر». اینها همان‏هایی هستند که آوینی را از جانب تحجرشان می‏آزردند. بعد از شهادتش هم گفتند که با شهادت عاقبت به خیر شد!
آنچه در ادامه می‏آید گزیده‏هایی از مصاحبه‏های رجبی، زرشناس و فراستی درباره آوینی، تفکرش و نسبتش با دکتر فردید. در آینده بازهم به این پرسش خواهیم پرداخت.

1.زمان کشف اهمیت کار آوینی می‏رسد
«بعد از بازگشایی دانشگاه‌ها، به دلیل اینکه دکتر فردید بازنشسته شده بود برای ایشان
به عنوان استاد حق‌التدریس دوره فوق لیسانس در دانشگاه تهران تدریس گذاشته بودند، آن موقع هنوزکلاس‌های مقطع دکترا دایر نشده بود. آقای دکتر سروش در آن دوران به دلیل نفوذ زیادی که خودش و همفکرانش در شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند، در تمام مراکز حساس آموزش عالی، آموزش و پرورش و صداوسیما سخنرانی می‌کرد. سخنرانی‌های ایشان هر هفته از صداوسیما و رادیو پخش می‌شد و مطالب و نوشته‌های ایشان در آموزش و پرورش با عنوان بینش اسلامی و در دانشگاه به عنوان معارف اسلامی کتاب شده بود و اجباراً همه باید نوشته‌های ایشان را می‌خواندند.
کتاب‌های ایشان هم در تیراژ انبوه از انتشارات حکمت چاپ می‌شد و کسانی که می‌خواستند استخدام شوند بر اساس کتاب‌های سروش گزینش می‌شدند. به هر حال ایشان آن زمان نفوذ سیاسی قاطعی داشت و هرکسی را که با فکر ایشان مخالف بود، پاک‌سازی می‌کردند. درهمان دوران دکتر فردید به دلیل اینکه در یکی از کلاس‌هایش از سخنرانی‌ آقای سروش انتقاد کرده بودند با حکمی که از یک مرجع عالی اجرایی گرفته‌ بودند از تدریس بر کنار شد. این حکم به آموزش عالی و بعد از آن هم به دانشگاه تهران ابلاغ شد که از تدریس آقای دکتر فردید به دلیل انتقاد از دکتر سروش، جلوگیری می‌شود.اگر حرفهای آوینی را باور کنید به دردسر می افتید

بعدها نکته عجیبی را آقای دکتر حداد عادل به من گفت. ایشان می‌گفت که من با این که با آقای سروش سابقه هم کلاسی یا حتی همسایگی داشتم (در آن زمان حتی با هم یک کتاب را منتشر کرده بودند و ایشان جز محبت به آقای سروش کار دیگری نکرده بودند) باکمال تعجب بعد از چند سال متوجه شدم که دکتر سروش به همه دوستان و نزدیکانش سپرده بود که من را در هیچ کاری دخالت ندهند. من خیلی تعجب کردم و گفتم چرا با شما؟ ما با برچسب شاگرد دکتر فردید بودن تکلیفمان روشن بود. ولی آقای حدادعادل مشی دیگری داشت و هرچند طرز تفکرش با آقای سروش فرق می‌کرد، ولی با ایشان مخالفتی از نوع آقای دکتر فردید نداشت. نوع برخورد آقای حدادعادل برخورد ملایمی است و مانند دکتر فردید تند نبود. ولی ایشان خودشان هم خبر نداشتند که مدت‌ها است توسط دکتر سروش سانسور می‌شوند.

اما آن چه مسلم است آقای آوینی از طریق آقای مددپور که بیشترین ارتباط را با هم داشتند و بعدها هم از طریق دکتر داوری در جریان افکار دکتر فردید و حقیقت فکری و حکمی ایشان قرار گرفتند. مرحوم مددپور می‌گفتند که بارها شده بود من مسئله‌ای را مطرح می‌کردم که برای آقای آوینی تازگی داشت و فردا در همان باب از ایشان چیزهایی می‌شنیدم که برای خود من آموزنده بود، این که دیگر تقلید نیست، تعارف یا شکسته نفسی هم نیست. اینها انکشافات روحی است که عنایات خداوند است و چیزی نیست که به هر کسی داده شود. بنابراین ایشان این چنین شأنی داشت و این را چند بار مرحوم مددپور به من گفتند. حالا شما دکتر فردید، دکتر داوری یا هر کس دیگری را به جای آقای مددپور بگذارید. شهید آوینی فلسفه می‌خواند و طبق گفته مرحوم مددپور نکاتی را فردایش می‌گفت که برای خود ایشان آموزنده بوده. لذا برای این‌جور افراد یک مقدار سطحی است که بگوییم از این به آن رسیدند (از این فرد به دیگری) رسیدند. این در حد همین متفکران روزنامه‌ای است که من به آنها می‌گویم شخصیت‌های کاغذی چون فقط در همین روزنامه‌ها مطرح می‌شوند. مثلاً می‌گویند فلانی حرفش را از این یا آن گرفته و حتی منبع را هم ذکر نمی‌کنند.

به اعتقاد من شهید آوینی یکی دودهه دیگر یکی از مهمترین شخصیت‌های مطرح خواهدبود حداقل در حوزه کارهای سمعی و بصری که ایشان در روایت فتح انجام داده است. تا زمانی که جمهوری اسلامی از طرف قدرت‌های حاکم امپریالیست بایکوت شده، یک حجابی هست روی این کار. به محض اینکه تزلزلی در ارکان این سلطه ایجاد شود خواهیم دید که شخصیت شهید آوینی و آثارش چقدر موضوع تحقیقات قرار خواهد گرفت، حداقل آثارش که به عنوان روایت فتح به صورت جاویدان از ایشان به جامانده است.
ما این‌ فیلم ها را دست کم نگیریم، یک چیز قریب به اعجاز است که آدم دوربین به دست بگیرد و برود خط مقدم، فیلمبرداری کند، فیلم‌ بسازد و یک چنین شاهکاری را ارائه دهد. اما زمان کشف اهمیت این کارها هنوز فرا نرسیده است. خواهید دید که هرچه جلو برویم نه در ایران بلکه در جهان اعتبار این آثار بیشتر شناخته‌ می‌شود و روزگاری خواهد آمد که کسانی که امروز به نام روشنفکری یا حتی روشنفکری دینی می‌خواهند در این امور ایجاد مشکل کنند ازعقب‌ماندگی خودشان چقدر شرمنده می‌شوند.»
*محمد رجبی
دسترسی به متن کامل مصاحبه

2. اندیشه های شهودی آوینی
«فردید را اصلاً ندیده بود.
با جرئت عرض می‌کنم که اصلاً‌ ایشان را ندیده بود.یعنی یک بار هم که ما رفتیم، ایشان نیامد. ... ایشان اصلاً مستقیم یا غیر مستقیم شاگر دکتر فردید نبودند و خود ایشان هم از این حرف بسیار ناراحت می‌شد. شهید آوینی معتقد بود که «این حرف‌هایی که من می‌زنم از تفسیر قرآن گرفته‌ام و اصلاً از دکتر فردید نگرفته‌ام. من فردید را اصلاً نمی‌شناسم». یعنی ایشان معتقد بود زمانی که آن حرف‌ها را مطرح کرده است،‌ اصلاً دکتر فردید را در آن زمان نمی‌شناخته است.ایشان قابلیت‌هایی داشت که حالا نمی‌دانم باید آن را جنبه‌هایی از اندیشه شهودی نامید یا وجوه دیگر تفکر یا هر چیز دیگر، و براساس آن، دریافت‌های شهودیِ عجیب و غریبی داشت و البته هیچ‌گاه فرصت نکرد این‌ها را مکتوب کند... ایشان معتقد بود که اصلاً بحث اومانیسم را از تفسیر قصة‌ آفرینش در قرآن گرفته است؛ یعنی از آن بحثی که انسان در آن هبوط می‌کند و توبه می‌کند و ...او می‌گفت در اینجا یک «توبه تاریخی» صورت گرفته و اصطلاح معروفی هم داشت به نام «عصر توبة‌ بشریت». می‌گفت با انقلاب اسلامی عصر توبه بشریت آغاز شده است و این‌ها را دقیقاً تطبیق می‌داد با فرازهای قصة‌ آفرینش در قرآن.»
*
زرشناس
دسترسی به متن کامل مصاحبه


3. لطفاً ادا در نیاورید!
«گفتمانی را که بعدها دوم خردادی‌ها ادایش را درآوردند به طور جدی در سوره پیاده کرد و هنوز هم در جای دیگر انجام نمی‌شود. من به وحید جلیلی هم‌، وقتی می‌خواست دوره جدید سوره (دوره چهارم) را دربیاورد گفتم: وحید باید این تیپی جلو بروی. گفت: من می‌خواهم مجله پایگاه بچه مسلمان‌ها باشد. گفتم: میل خودت است اما تجربه من در سوره آوینی این طور می‌گوید.
... مرتضی می گفت: در سینما وقتی یک فیلمساز حاضر شود تفکر روشنفکری‌اش را کنار بگذارد
و در پلان آخر از عزاداری امام حسین حرف بزند وضع درستی دارد.
*فراستی
دسترسی به متن کامل مصاحبه



نویسنده : - » ساعت 11:51 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 9


ارغوانیه:
* حضور سبزها به روایت فارس.
* اینها را هم بخوانید: روز قدس امام + و  +.
* مجید مجیدی هم را این سبزی ها خوب نوازش دادند.
اینها به خودشان هم رحم نمی کنند. واقعاً که دیکتاتور مآبند.
* گویا این نامه نگاری ها تمامی ندارد. آن از نوری زاد و دوباره حسینعلی.
واقعاً آقا این نامه ها را می خواند؟
* ابتکار ایران هم درباره تاسیسات هسته ای تصویب شد!
من هنوز هم نمی دانم دستاورد مذاکرات دولت خاتمی چه بود؟!
* غیاث الدین را حال کردید، هم‏شهری ما بوده‏ها.
* راستی کی این کروبی را حد می زنند؟!

* مدیر مدسه جلال را امروز تمام کردم. از نثرش خوشم آمد.
چند وقت دیگر درباره اش می نویسم.
* اوایل پائیز را مخصوصاً اگر بارانی باشد خیلی دوست دارم. آدم یاد بهار می افتد.
* وبلاگ ابطحی هم را ببینید! تا توسط سبزی ها از بین نرفته است.
این سبزها هم خوب صدای مخالف را تحمل می کنند.
چه خوب است آقای موسوی از این قرص هایی که به ابطحی می دهند یکی بخورد. 


بازدیدی از جنبش سبز و راهپیمایی روز قدس
* بین ساعت 10.5 تا 11.5 که ما از م فردوسی به سمت دانشگاه رفتیم هیچ تجمع سبزی وجود نداشت. مگر عده‏ای در حدود انگشتان دست، که آنها هم شعاری نمی‏دادند و همراه جمعیت بودند.اخراجی3. موسوی در رفت!
* ما که به 4راه ولیعصر رسیدیم، گویا موسوی هم خواسته بود از اتوموبیلش پیاده شود و در راه‏پیمایی شرکت کند. که از بد حادثه درست در کنار یکی از این وانت‏های حامل بلندگو پیاده شد. چشمتان روز بد نبیند، مرگ بر منافق از بلندگو جان گرفت و از این طرف هم مردمی که جواب می دادند. جناب موسوی هم به مدد نیروی ‏های ویژه-که همین چندی پیش به دشمن جنابان تبدیل شده بودند- فرار را ترجیح داد. و چه فرار کردنی! خط ویژه ولیعصر بود که به دادش رسید وگرنه حالا حالاها باید لطف مردم را می شنید. عده‏ای هم که انگار مهندس را خیلی دوست داشتند به دنبالش رفتند که دوستی شان را ابراز کنند.
آنجا از زبان مردم «مرگ بر موسوی» هم شنیدم! همانجا هم یک پرچم اسرائیل و امریکای بزرگی هم به مناسبت قدم جناب موسوی به آتش کشیدند، که احتمالاً به مردم خیلی حال داده بود!
* کل سبزهایی که من از خانه تا دانشگاه دیدم اینها بودند: صندلی‏های مترو شهدا، دستگیره در مترو، چند تاکسی و ون، اتوبوس شرکت واحد، نرده‏های وسط خیابان انقلاب، قفل‏های چند موتوری، باجه‏های تلفن عمومی، برگ درختان که البته کم کم از سبزی‏شان کاسته شده و رهبران جنبش سبز باید فکری به حال این ریزش بکنند و 5-6 نفری که دستبند سبز داشتند.
* همه می دانند-لااقل آنهایی که یک بار در راهپیمایی شرکت کرده اند- که مسیر اصلی خیابان انقلاب است. حالا سبزها کجا بودند ما نفهمیدیم و یا ندیدیم!
از دوستان که جویا شدیم گویا در خیابان ولیعصر و بلوار کشاورز بودند که مقدارشان آنقدری هم نبوده که در آن مسیرهای فرعی هم بتوانند کاری بکنند. چند شعار «مرگ بر روسیه» داده اند و متفرق شده اند. حالا شعور و سطح فکری یک عده چقدر باید باشد که روز قدس بیاید شعار مرگ بر روسیه و چین بدهند و از آن طرف هم ادعای خط امامی و اینجور چیزها هم داشته باشند!
* همه اینها در حالی بود که از دوهفته قبل سبزها در حال سازماندهی بودند، و حتی سه شنبه از سبزهای شهرستانی هم مدد گرفته بودند که به تهران بکشندشان! امیدوارم با دیدن عده شان خودشان بی‏خیال شوند. البته این قوم نشان داده خیلی پررو تر از این حرف هاست!
فرداست که تیتر بزنند حضور گسترده سبزپوشان!
* نقل است رئیس جمهور موسوی در حین فرار از حلقه دوستدارانش از سید می پرسد که پس طرفداران ما کجا هستند؟
سید هم می گوید: جناب رئیس جمهور(!) موسوی؛ طرفداران شما همه در خانه‏هایشان هستند!
ریس جمهور(!) هم تا کاخ نخست وزیری ترانه «اومدم در خونتون نبودی ...» رو زمزمه کردند. 
این بود داستان شیرین بزرگ‏ترین(!) راهپیمایی تاریخ! 



نویسنده : - » ساعت 1:5 صبح روز شنبه 88 شهریور 28


ارغوانیه:
* چند روز پیش تولد اینجا بود. می‏توانید یکساله شدن اغوان را تبریک بگویید.
البته جشن تولد چند روز دیگرست!
* من نمی‏دانم بعضی با چه استدلالی می‏توانند خود را پیرو امام بدانند و به دامان حسینعلی منتظری پناه ببرند.
نامه امام را بخوانید(
+).
* پیشنهاد من این است یکی از این قرص‏هایی که به ابطحی خورانده اند به موسوی و کروبی هم بخورانند که ماجرا تمام بشود.
* کروبی دو راه دارد؛ اول ننجونش و خودش را به جای مستند ارائه کند.
یا ...
* موسوی دستگیر شد!
به نقل از آل حبیب.
* دو توصیه بهداشتی به سبزها! حتماً بخوانید.
+ و +.
* سروش تناقضات. درباره نامه اخیر او به مقام معظم رهبری.
* این سایت را هم ببینید. دیکتاتور کیست؟
* بنده که خیلی خوشحالم از اینکه به واسطه فتنه دشمن آقا بیشتر و صریح‏تر راه را نشان می‏دهد!
خدا این سید را برای ما نگه دارد،
دوست دارم آقا!
* راستی چرا هیچ کس از بسیجیان دلجویی نمی‏کند؟

اشاره:
آنچه در زیر آمده است رئوس مطالبی است که مقام معظم رهبری در خطبه‏های 20/6/88 فرمودند. جملات از بنده است. متن‏های که با رنگ آبی متمایز شده اند نظرات شخصی بنده است.

سلوک سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام)
سلوک سیاسی حضرت امیر(ع) از سلوک اخلاقی و معنوی او جدا نیست و آمیخته با معنویت و اخلاق اوست. مشأ گرفته از آنهاست. این سیاست اخلاقی نتیجه‏اش برای مردم نمایاندن راه رسیدن به بهشت است. سیاست‏ورزی برای کسب قدرت، ثروت و دنیا چه برای سیاست‏ورز و چه برای مردم می شود آفت. نماز جمعه رمضان 88
در طول حکومت حضرت سه جنگ مفصل نظامی با هزاران کشته واقع شده است. این چنین حکومتی را در نهج‏البلاغه با حقارت ذکر می‏کند. ارزشش در نزد علی(ع)-به گفته خود ایشان- چیزی در حد بند کفش خود یا رطوبتی که بر اثر عطسه بزغاله ایجاد می‏شود است! حکومتی که این قدر در نظر علی(ع) حقیر است چرا او زیربار زمامداری آن می‏رود؟! خداوند بر عالمان فرض کرده است تحمل نکنند سیلی ظالم به مظلوم را. این است که علی(ع) حکومت را می‏پذیرد.
سیاست‏ورزی علی(ع) چه ویژگی‏هایی دارد؟!
1. از مکر و فریب دور است
تقوا مانع مکر علی(ع) است. دلبستگی به دشمن، تهمت و دروغ، نقض تعهد و پیمان و ... اینها در روش علی(ع) جایی ندارد.
جدایی دین و سیاست-که امروز دوباره عده‏ای از آن دم می زنند- یکی از خطراتش جدایی سیاست از معنویت و اخلاق است.
2.مدارا با مخالفان و دشمنان
جنگ‏های حضرت علی بعد از مداراهای لازم بود. کسانی می‏آمدند خدمت حضرت و او را به جنگ و از بین‏بردن مخالفانش دعوت می‏کردند. در پاسخ آنها حضرت می‏فرمود بگذارید با لطافت و تسامح حق ذی‏حق را بگیریم. در جنگ صفین عده‏ای به دنبال شروع جنگ بودند. حضرت می فرمود من دنبال جنگ نیستم، من دنبال هدایتم. یک روز هم جنگ عقب بیفتد شاید عده‏ای هدایت شوند.
و یا در جمل حضرت بر دشمنی و عدم تحمل آنها بر حکومتش صبر کرد تا زمانی که بین مسلمانان شکاف و تفرقه ایجاد کردند.
3. با دشمنانش با استدلال سخن می‏گفت
در نامه‏هایی که حضرت به معاویه دارد. در پاسخ به فحاشی ها و توهین‏های معاویه حضرت استدلال می‏کند.
در استدلال با طلحه و زبیر می‏‏گوید یک چیز کوچک را مایه اختلاف قرار دادید و این همه نکات مثبت را ندیدید.
4. به زور و ظلم راضی نمی‏شد
به متنفذین و اشراف باج نداد. امیرالمؤمنین بیاید با ظلم و راه‏های غلط برای خودش دوست درست کند؟! هرگز!
5. از مردم درخواست می‏کند که هنگام سخن گفتن با او چاپلوسی نکنند.
6. رفتارش با مخالفان یک جور نیست.

بین جریان‏های مختلف تفاوت می‏گذارد. آنجایی که کسانی بخواهند با ظواهر دینی بازی کنند می‏ایستاد، اما با همه یک نوع برخورد نمی‏کند. می‏فرمود بعد از من با خوارج جنگ نکنید. آن کسی که دنبال حق است ولی اشتباه می‏کند مثل کسی نیست که دنبال باطل می‏رود.

روی سخن با جریان‏های سیاسی است
در این تذکراتی که مطرح می‏کنم روی سخنم با جریان‏های سیاسی و مسئولان حاضر و سابق است. کسانی‏که تا کنون در درون نظام بودند که ان‏شاءالله در آینده هم برای نظام کار کنند. این درون و برون شاخص‏های عقیدتی و مبناهای فکری دارد.
1. انشعابات از انقلاب تا کنون
از انقلاب تا امروز اشعاباتی به وجود آمده که برخی خسارت‏زا بوده‏اند لیکن برخی هم با هوشیاری مردم و عناصر فعال حل شده‏اند. این‏ها همه یک جور نیست. برخی ناشی از اختلاف در عقاید است. برخی اختلاف و دعوا بر سر منافع است. برخی هم اختلاف سلایق است در چارچوب اصول نظام.
آنچه به نظر می‏رسد اختلاف سبزها، اختلاف بر سر منافع و البته عقاید است. آنچه به وضوح در اعترافات متهمان مطرح است. جریانی که به دنبال احیای تفکرات امام در بطن دولت است با تفکرات غربی آقایان تناقض دارد. در کنار این نمی‏توان گفت که دست ایشان از بسیاری منابع پولی و شرکت‏های اقتصادی کوتاه شده، در خطر افتاده و یا عرصه برای‏شان تنگ شده است.
امام هم با همه اختلافات یک جور برخورد نکرد، مانند شیوه امیرالمؤمنین(ع). برخورد با دولت موقت، لایحه قصاص و کسانی که کار را به ترور کشاندند. برخی از این‏ها در سطوح بالای حکومتی بود. برخورد با کسانی بود که بیش از این با آنها نمی‏توان مدارا کرد. همه هم سوابق انقلابی و مذهبی داشتند. لیکن برخی با امام درافتادند و مدارای امام را نادیده گرفتند.
ضدیت سبزها با مبانی اندیشه امام و ولی فقیه آشکار شده است. کسانی که برای ارتباط و نزدیکی‏‏شان با رهبری عکس دیدار خانوادگی رو می‏کردند حالا تمام قدر در مقابل او ایستاده‏اند. مگر امام نگفت «پشتیبان ولایت فقیه باشید»؟ حرف ما با اینهایی نیست که با کلیت نظام مشکل دارد، دعوای ما با کسانی است که ادعای دین‏داری می‏کنند و تا دیروز ولایت قبول داشتند حالا امروز به دامن امسال منتظری پناه برده‏اند! آنچه به وضوح پیداست وجود تناقضات آشکار و آشفتگی و سردرگمی در جبهه سبزهاست.  
در برابر رسوخ مبانی غلط در کالبد نظام و درگیری با انقلاب -که سم مهلک برای نظام است- امام(ره) برخورد می‏کرد. جایی که حالت دشمن به خود می‏گیرد. تا جایی که کار به معارضه، ضربه زدن و شمشیر کشیدن نکشد نظام به کاری به آنها ندارد. نظام تا زمانی که اینها کاری به کار نظام نداشته باشند به آنها کاری ندارد. نظام با دگراندیشان کاری ندارد.
اختلاف سلیقه‏ اشکال ندارد، بلکه نافع است تا فضا رقابتی شود در حضور منتقدان لیکن در چارچوب نظام. چارچوب نظام هم مشخص است. اسلام، قانون اساسی، رهنمودها و وصایای حضرت امام. در این چارچوب نظام با کسی برخود نمی‏کند. تا زمانی که در پی اغتشاش و دروغ‏پراکنی و سلب آسایش نباشند. استراتژی نظام در این چارچوب جذب حداکثری و دفع حداقلی است.
لیکن نظام در برابر قانون‏شکنی‏ها و مرزشکنی‏ها حق دفاع دارد. هیچ کجای دنیا هم چنین نیست. احزابی که مخالف اصول نیستند قبول نمی‏کنند و برخورد آنها خشن و تند است. شمشیر کشی در مقابل نظام «جواب تند» دارد.
با نگاهی به موضع مقام معظم رهبری این سخن در شیوه برخود ایشان کملا هویداست. لیکن آنهایی که قدر این مدارا را ندانستند و با تهییج افکار عمومی کار به اغتشاش و سلب آسایش عمومی کشاندند باید انتظار برخورد نظام ه داشتند. قطعاً-و در هیچ کجای دنیا- به کسی که اموال عمومی و خصوصی را به آتش می‏کشد و متعرض جان و ناموس مردم می شود شیر موز نمی‏دهند!
2.مسئله فساد و تسفیه حساب شخصی
کسانی که با خدا خلف وعده کردند نفاق در دلشان به وجود می‏آید. نفاق کفر باطنی است. این هم به تدریج بر اثر گناه ایجاد می‏شود و علاج این تقواست.
3. جمهوری اسلامی تقلبی!
فساد ممکن است در یک نظام پیش بیاید؛ همان بیماری که ممکن است اشخاص دچار آن شوند. اسم و ظاهر اسلامی باشد لیکن سیرت غیراسلامی باشد.استفاده از آزادی در جهت لاابالی‏گری و فساد، حساس ضعف در برابر دشمن و اتحاد با او، لبخند زدن به بیگانه، اینها نشانه
‏های انحطاط است.
هرگاه با شعارهای امام پیش رفتیم عزت و منفعت دنیایی هم با ما بوده‏است.
برخی در لباس دلسوزی آمدند و گفتند چگونه این اعتماد از دست رفته مردم را بازگردانیم! در انتخابات آینده مردم نشان خواهند داد که از اعتمادشان به جمهوری اسلامی کاسته نشده است.
همه باید مراقب باشیم جمهوری اسلامی تبدیل نشود به یک نظام بی‏دین و سکولار با ظاهر دینی. باطنش مجذوب غرب باشد و ظاهرش شعائر دینی دم دستی. برخی وقتی دهان گشاد دشمن را می‏بینند ترس برشان می‏دارد. همه نظام‏ها این‏گونه‏اند. باید دید این موافقان و مخالفان چه کسانی هستند!
یکی از ویژگی های دولت نهم این بود که مجذوب نظریات و قدرت غرب نیست. آنچه ما در این 16 سال نداشتیم. علاوه بر آنکه مرعوب غرب نیز بودیم. در این بستر مناسب است که انقلاب می‏تواند به راه خود ادامه دهد و دست به نوآوری بزند. کار دیگری که این دولت کرد فقر علوم اسلامی را که در این چند سال باید تولید می‏شد نشان داد. وقتی سراغ نظریات اقتصاد اسلامی را می‏گیرد و از هیچ کس پاسخی نمی‏شنود. این رویکرد است که برخی علما را می‏ترساند.
نگذارید جمهوری اسلامی تقلبی درست کنند. در ده سال گذشته هم می‏خواستند چنین کنند ولی خداوند و هوشیاری مردم نگذاشت. هر مقدار که از دوران اصلاحات فاصله می‏گیریم خیانت‏ها و برنامه‏های جبهه اصلاحات در این چند سال از زبان رهبری بیشتر بیان می‏شود. خیلی از مواردی که بیان آنها مصلحت نبوده است. بنده که از روشن شدن نقاط مبهم این چند سال خوشحالم!
در راهپیمایی روز قدس شرکت کنید. نگذارید در این اجتماعات تفرقه ایجاد شود. از تفرقه باید ترسید و با آن مبارزه کرد.
من که گمان نکنم حضور سبزها آنقدر چشم‏گیر باشد! قطعاً به واسطه حضور کم‏شان در مکان‏های ثابتی تجمع خواهند کرد که بیشتر دیده شوند.



نویسنده : - » ساعت 5:49 عصر روز شنبه 88 شهریور 21

<      1   2   3   4   5   >>   >